نشئهٔ آب حیات از لعل شکرکام اوست
هر دو عالم را فصاحت بستهٔ دشنام اوست
آفتاب از پرتو عکسش نشانی می دهد
ساغر سرشار معنی، جرعه سنج جام اوست
خویش را همرنگ زلفش گفت و عنبر شد خجل
روسیاهی های او آخر ز فکر خام اوست
باغبان گل را به یاد عارضش جا داده است
در چمن مقصود از سرو سهی اندام اوست
آسمان جام از آن روزن جدا گردیده است
آفتاب افتاده خشتی از کنار بام اوست
باد سرگردان و بحر آشفته و عالم خراب
ای سرش گردم چه حال است این که در ایام اوست؟
تلخ می گوید به گوش نرگس بیچاره گل
تا در این گلشن نوای شوخی بادام اوست
لایق حق غیر حق از کس نمی آید بجا
چشم خاص و عام لیکن بر سر انعام اوست
هست عالم ها سعیدا در خم زلفش نهان
صبح امید سعادت در کنار شام اوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و عظمت معشوقی است که به نوعی نماد عشق و کمال است. شاعر به روشنی اشاره میکند که تمام زیباییها و نیکوییها به خاطر وجود اوست؛ از آفتاب و گلها گرفته تا عالم و آدم. هر چیزی در این دنیا به نوعی تحت تأثیر او قرار دارد و او را منبع سعادت و خوشبختی میداند. در اینجا، احساساتی نظیر عشق، زیبایی و شگفتی به وضوح نمایان است و شاعر به تأثیر عمیق معشوق بر زندگی و وجود خود اشاره میکند.
هوش مصنوعی: مادهٔ زندگی و شادابی از عشق و زیبایی او نشأت میگیرد و تمام زیباییهای جهان تحت تأثیر سخنان تلخ و ستایشگرانه او قرار دارد.
هوش مصنوعی: خورشید با تابش نورش نشانهای از خود را نشان میدهد و لیوان پر از معنی، تنها جرعهای از آن جام را میسنجد.
هوش مصنوعی: انسان خودش را بر حسب زیباییها و جذابیتهای دیگران میسنجد و در این راه دچار پشیمانی و شرم میشود. در واقع، شور و شوق او ناشی از تفکر نادرست و کودکانهاش است که او را به این حالت رسانده است.
هوش مصنوعی: باغبان گل را به خاطر زیبایی چهرهاش در چمن قرار داده است، اشاره به قامت بلند و زیبا او دارد.
هوش مصنوعی: آسمان از روزنهای جدا شده و نور خورشید مانند خشتی به کنار بام افتاده است.
هوش مصنوعی: باد پراکنده و دریا ناآرام و دنیا به هم ریخته است. ای سرم، چه احوال بدی است که در این روزگار بگذرانم؟
هوش مصنوعی: نرگس بیچاره به شدت غمگین است و احساس تلخی میکند، چون در این باغ پر از گل، صدای شاد و شوخ بادام را میشنود که او را به یاد غم و تنهایی خود میاندازد.
هوش مصنوعی: هیچ کس جز خود حق صلاحیت بیان حق را ندارد؛ مردم عادی و خاص که نیستند، بلکه همه اینها فقط بر اثر لطف و بخشش اوست.
هوش مصنوعی: در دنیا، افرادی خوشبخت وجود دارند که در زیبایی و دلعلی زلف او پنهاناند و امید به موفقیت و خوشبختی در کنار شب او نهفته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
افسر سر گرمی مهر از فروغ جام اوست
خرده انجم سپند روی آتش فام اوست
ذکر او دل زنده دارد چرخ مینا رنگ را
جان این فیروزه در دست خواص نام اوست
صبح محشر انتظار جلوه او می کشد
[...]
خاطرت چون رم کند از هر دو عالم،رام اوست
تا ز هستی کنده یی دل را، نگین نام اوست
تا بفکر خویش افتادیم، صید او شدیم
هر به خود پیچیدن ما، حلقه یی از دام اوست
یاد او در خاطرم آسوده نتواند نشست
[...]
درد بیدرمان دوای جان بی آرام اوست
تلخی مردن شراب صاف درد آشام اوست
کاسه های دیده مجنون که شد یکسان به خاک
در بیابان طلب نقش پی گمنام اوست
جز خیال زلف او در دل نمی گنجد مرا
[...]
داور گیتی که تاج آفرینش نام اوست
وین همه ادوار گردون آنی از ایام اوست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.