ز درد می دل زهاد با صفا نشود
که چشم آبله روشن به توتیا نشود
پس از فراق، قلم نیست بر شکسته دلان
چو نی جدا ز شکر گشت بوریا نشود
جدا فتاده ام از کاروان در آن وادی
که ناله جرس از کاروان جدا نشود
گرفته ای پی طول امل به عنوانی
که هیچ کور چنان پیرو عصا نشود
تا ز خود گم نشود دل به هدایت نرسد
درد درمان نشود تا به نهایت نرسد
راه طی گشت و همان دوری منزل برجاست
که شنیده است که منزل به نهایت نرسد؟
ستم این است که می فهمد و می پوشد چشم
کاش آن شوخ به مضمون شکایت نرسد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان درد و فراق میپردازد و احساسات عمیق خود را نسبت به جدایی و غم بیان میکند. او اشاره میکند که زهد و صفا نمیتواند دردی را درمان کند و بیان میکند که پس از جدایی، کلمات هم نمیتوانند تسلی بخش باشند. شاعر خود را جدا از کاروان میبیند و به دوری از مقصود اشاره میکند. او همچنین به این نکته میپردازد که اگر دل به واقعیت راه نداشته باشد، امکان درمان درد وجود ندارد و تا زمانی که به نهایت نرسد، مشکل حل نخواهد شد. در انتها، او افسوس میخورد که دیگران متوجه درد او نیستند و کاش شکایتش به گوش آنها برسد.
هوش مصنوعی: از درد دل زهاد (زاهدان) دلسوز، نمیتوانی به صفا و پاکی برسید، چون چشمان بیمار هرگز به روشنی و زیبایی نمیرسند.
هوش مصنوعی: بعد از جدایی، دلهای شکسته نمیتوانند چیزی بنویسند؛ مانند نی که وقتی از شکر جدا میشود دیگر به حالت قبلی برنمیگردد.
هوش مصنوعی: من از کاروان دور ماندهام در جایی که صدای زنگ کاروان هیچگاه قطع نمیشود و همیشه در گوش میپیچد.
هوش مصنوعی: تو در پی آرزوهای دور و دراز هستی، به گمان اینکه هیچکس نمیتواند به اندازهی یک نابینای عصا به تو کمک کند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که دل از خود پر باشد و به حقیقت و راه راست نرسد، درد و رنج انسان درمان نخواهد شد و تا به سرانجام نرسد، به解 و آرامش نخواهد رسید.
هوش مصنوعی: اگر به راه رفتن ادامه دهیم، هنوز همان فاصله از منزل وجود دارد که گفته شده هیچگاه به پایان نمیرسد.
هوش مصنوعی: ظلم این است که او میفهمد و خود را نادیده میگیرد؛ ای کاش آن معشوقهی زیبا به محتوای شکایت نرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ایا بلایه، اگر کارت تو پنهان بود
کنون توانی، باری، خشوک پنهان کرد
به فال نیک و به روز مبارک شنبد
نبیذگیر و مده روزگار نیک به بد
به دین موسی امروز خوشترست نبیذ
بخور موافقتش را نبیذ نو شنبد
اگر توانی یکشنبد از صبوحی کن
[...]
جهان چو چشم نگاران خرگهی گردد
که از خمار شبانه نشاط خواب کنند
دو دسته کاغذ سعدی نواختم فرمود
به حسب خواجه مؤید شهاب دین احمد
اگر به مدح محمد همه سیه نکنم
هزار . . .یر خر اندر . . . س زن اسعد
و منه قیل للاسیر عان، و فی الحدیث: «انّما النساء عندکم عوان».
ملیک علی عرش السّماء مهیمن
و قال امیة بن ابی الصلت:
لعزّته تعنو الوجوه و تسجد.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.