گنجور

 
صائب تبریزی

ز خوبان قامت جانان علم باشد به یکتایی

الف را هیچ حرفی برنمی آرد ز رعنایی

نمی گردد حجاب بحر وحدت موجه کثرت

نمی آرد برون سی پاره مصحف را ز یکتایی

حجاب نور وحدت عالم اسباب می گردد

شود محجوب اگر در پرده های چشم بینایی

مکن از چشم بد اندیشه کز شرم عذار تو

نمی بیند به غیر از پشت پای خود تماشایی

که را می گشت در خاطر کز آن آرام بخش جان

مرا بازیچه صرصر شود کوه شکیبایی؟

غزالان را ز وحشت باز می دارد تماشایش

چو مجنون هر که را سودای لیلی کرد صحرایی

ز فیض گوشه گیری قطره ناچیز گوهر شد

قدم بیرون منه تا ممکن است از کنج تنهایی

به اندک فرصتی طی می شود عمر گرانخوابان

که سنگینی کند سیلاب را افزون سبکپایی

به کوشش باز نتوان کرد از سر تیره بختی را

نگردد محو خط سرنوشت از جبهه فرسایی

زبان تیغ را سنگ فسان در جوهر افزاید

نمی گردد مرا گوش گران مانع ز گویایی

ز گلچین نیست پروا چهره گلرنگ جانان را

که حسن این گلستان می برد از دست گیرایی

سپرداری کن از مهر خموشی زندگانی را

که عمر شمع را کوتاه سازد بادپیمایی

که دارد یاد حسن عالم آرایی چنین صائب؟

که می بیند به هر جانب که رو آرد تماشایی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
فرخی سیستانی

بهار آمد من و هر روز نو باغی و نو جایی

به گشتن هر زمان عزمی به بودن هر زمان رایی

قدح پر باده رنگین به دست باده پیمایی

چو مرغ از گل به گل هر ساعتی دیگر تماشایی

نگاری با من و رویی نه رویی بلکه دیبایی

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
ناصرخسرو

شبی تاری چو بی‌ساحل دمان پر قیر دریائی

فلک چون پر ز نسرین برگ نیل اندوده صحرائی

نشیب و توده و بالا همه خاموش و بی‌جنبش

چو قومی هر یکی مدهوش و درمانده به سودائی

زمانه رخ به قطران شسته وز رفتن برآسوده

[...]

سنایی

ایا بی حد و مانندی که بی مثلی و همتایی

تو آن بی مثل و بی شبهی که دور از دانش مایی

ز وهمی کز خرد خیزد تو زان وهم و خرد در وی

ز رایی کز هوا خیزد تو دور از چشم آن رایی

پشیمانست دل زیرا که تو اسرارها دانی

[...]

انوری

خرد را دوش می‌گفتم که ای اکسیر دانایی

همت بی‌مغز هشیاری همت بی‌دیده بینایی

چه گویی در وجود آن کیست کو شایستگی دارد

که تو با آب روی خویش خاک پای او شایی

کسی کاندر جهان بی‌هیچ استکمال از غیری

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

زهی اخلاق تو محمود همچون عقل و دانائی

زهی ایام تو مشکور همچون عهد برنائی

امام شرق رکن الدینکه سوی حضرتت دایم

خطاب انجم و چرخست مولانا و مولائی

اضافت با کف رادت ز گیتی گنج پردازی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه