گنجور

 
صائب تبریزی

کرامت کن مرا ای ابر رحمت چشم گریانی

که از هر خنده بر دل می رسد زخم نمایانی

غزال از دور باش وحشت من راه گرداند

مرا در دامن صحرا نمی باید نگهبانی

کند بر دیده سودایی من شهر را زندان

نفس چون راست سازد گردبادی در بیابانی

نمی گردید بی شیرازه اوراق وجود من

اگر می بود در دستم سر زلف پریشانی

نهان شد مهر تابان دید تا آن روی گلگون را

کند چون خودنمایی مشت خاری در گلستانی؟

نپردازی به عاشق از غرور حسن، ازین غافل

که ابروی تو خواهد گشت از خط طاق نسیانی

ز خط عنبرین گفتم شود سرسبز امیدم

ندانستم که این ابر سیه را نیست بارانی

تو از ظلمت چو صبح آیینه دل را مصفا کن

که طالع می شود از هر طرف خورشید جولانی

ازان مانع ز آب خضر شد دولت سکندر را

که می خواهد برآرد هر زمان سر از گریبانی

به پایان می رسانیدم من آتش زبان صائب

اگر افسانه آن زلف را می بود پایانی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
رودکی

ازو بی اندهی بگزین و شادی با تن آسانی

به تیمار جهان دل را چرا باید که بخسانی؟

قطران تبریزی

ایا خوشتر ز جان و دل! همه رنج دل و جانی

به رنج تن شدم خرسند اگر دل را نرنجانی

شود بی جان تنم یکسر چو تو لختی بیازاری

تن از آزار جان پیچد تنم را زین قبل جانی؟

اگر چه جانی از انسی همیشه بر حذر باشد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
امیر معزی

نگارا ماه‌ گردونی سوارا سرو بستانی

دل از دست خردمندان به ماه و سرو بستانی

اگر گردون بود مرکب به طلعت ماه‌ گردونی

وگر بستان بود مجلس به قامت سرو بستانی

به آن زلفین شورانگیز مشک‌ اندوده زنجیری

[...]

سنایی

مسلمانان مسلمانان مسلمانی مسلمانی

ازین آیین بی‌دینان پشیمانی پشیمانی

مسلمانی کنون اسمیست بر عرفی و عاداتی

دریغا کو مسلمانی دریغا کو مسلمانی

فرو شد آفتاب دین برآمد روز بی‌دینان

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
وطواط

زهی جاهت فریدونی ، زهی ملکت سلیمانی

به عون تو مسلم شد ز هر آفت مسلمانی

غلط گفتم ، خطا کردم، کجا آید به چشم اندر

تو را جاه فریدونی، تو را ملک سلیمانی؟

نجوید دهر جز از رسم تو آثار فرخنده

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه