شب که مغزم را به جوش آورد شور بلبلی
بود دامان دگر بر آتش من هر گلی
چشم عبرت بین نداری، ورنه هر شاخ گلی
محضر آمادای باشد به خون بلبلی
نیست بی خون جگر در گلشن عالم گلی
هست هر شاخ گلی محضر به خون بلبلی
یادم آمد طره مشکین آن رعناغزال
هر کجا بر شاخ گل پیچیده دیدم سنبلی
نیست ممکن خنده بر روز سیاه من کند
در قفای هر که افتاده است مشکین کاکلی
زینهار از لاله رخساران به دیدن صلح کن
کز نچیدن می توان یک عمر گل چید از گلی
قامت خم گشته می گفتم حصار من شود
شد گذار کاروان درد و محنت را پلی
دست و دامان تهی رفتم برون صائب ز باغ
بس که مغزم را به جوش آورد شور بلبلی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان درد و اندوه خود از عشق و زندگی میپردازد. او به تصویرسازی زیبایی از گلها و بلبلها میپردازد، اما به طور همزمان به ناامیدی و مشکلات زندگی اشاره میکند. با اشاره به اینکه هر زیبایی نیاز به درد و خون دارد، شاعر به سختیهای عشق و فقدانها اشاره میکند. در نهایت، او از تحمل درد و تلاش برای فرار از غمها سخن میگوید و این شور و حرارت در ذهن او باعث ایجاد فکر و تأمل میشود.
هوش مصنوعی: شب که افکارم را به تلاطم انداخت، آنچه به ذهنم آمد شوری شبیه آواز بلبل بود. در این حال، هر گلی که به یادم میآمد، به آتش درونم افزوده میشد.
هوش مصنوعی: اگر چشمانی برای دیدن عبرت و پندهای زندگی داشته باشی، خواهی دید که هر گلی که میروید، در واقع نشانهای از درد و رنج بلبلی است که جانش به خاطر آن گل فدای میشود.
هوش مصنوعی: در عالم وجود، هیچ گل زیبایی بدون درد و رنج نمیروید. هر شاخه گلی که رازی را در دل دارد، حاصل نالهها و خون دل بلبلان است.
هوش مصنوعی: یاد آن موهای سیاه و زیبای او افتادم که مانند غزالی رعنایی هر جا که به شاخههای گل پیچیده، سنبلهای دیدهام.
هوش مصنوعی: خنده بر روزهای تاریک من هیچ ممکن نیست، زیرا در پس هر کسی که با موهای مشکی و زیبا افتاده است، همیشه چیزی پنهان است.
هوش مصنوعی: حواست به زیباییهای ظاهری باشد و سعی کن با آنها صلح کنی، زیرا از یک گل چیده شده میتوان در طول عمر لذت برد.
هوش مصنوعی: قامت من خم شده و میگفتم که این خمیدگی، مانع من میشود؛ اما در واقع، تبدیل به پلی شد که کاروانی از درد و رنج را عبور میدهد.
هوش مصنوعی: با دستانی خالی از باغ بیرون رفتم، زیرا صدای بلبل آنقدر مرا به هیجان آورد که فکر و ذهنم به شدت فعال شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای که در ملک سیادت خسرو دریا دلی
مفخری بر عترت مختار بی آل ولی
هر حدیث از لفظ تو دریست از دریای لفظ
از دل دریا برآید در تو دریا دلی
زینت آل حسین بن علی المرتضی
[...]
دوش برطرف چمن گلبانک می زد بلبلی
می فکند از ناله هر دم در گلستان غلغلی
کانک زیر گنبد نیلوفری دارد وطن
از گلندامی ندارد چاره و ما از گلی
محمل ما را درین وادی کجا باشد نزول
[...]
ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی
از تو دارد این مثل شهرت که شهری و گلی
می کند در دور حسنت دل همه وقتی خروش
وقت گل هرگز نباشد بلبلی بی غلغلی
زلف بر رخ به تشویش است ز آه سرد ما
[...]
سرگذشتی بشنو از من داشتم وقتی دلی
نیک رایی، مقبلی، دانش پرستی، عاقلی
دستگیرم بود همچون عقل در هر حالتی
روشنایی بخش همچون شمع در هر محفلی
از قضا ناگاه دیدم دلبری در رهگذار
[...]
میر شمس الدین محمد چون برین در سر نهاد
لطف یزدان دادش آخر اینچنین سر منزلی
در پناه ام کلثوم از وثوق خدمتست
زانکه بود آن اهل دل از روی معنی مقبلی
لاجرم گویند خلق از بهر تاریخ وفات
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.