گنجور

 
صائب تبریزی

در هیچ پرده نیست، نباشد نوای تو

عالم پُر است از تو و خالی است جای تو

هر چند کاینات گدای در تواند

یک آفریده نیست که داند سرای تو

تاج و کمر چو موج و حباب است ریخته

در هر کناره ای ز محیط سخای تو

آیینه خانه ای است پر از آفتاب و ماه

دامان خاک تیره ز موج صفای تو

هر غنچه را ز حمد تو جزوی است در بغل

هر خار می کند به زبانی ثنای تو

یک قطره اشک سوخته، یک مهره گل است

دریا و کان نظر به محیط سخای تو

خاک سیه به کاسه نمرود می کند

هر پشه ای که بال زند در هوای تو

در مشت خاک من چه بود لایق نثار؟

هم از تو جان ستانم و سازم فدای تو

عام است التفات کهن خرقه عقول

تشریف عشق تا به که بخشد عطای تو

غیر از نیاز و عجز که در کشور تو نیست

این مشت خاک تیره چه دارد سزای تو؟

عمر ابد که خضر بود سایه پرورش

سروی است پست بر لب آب بقای تو

صائب چه ذره است و چه دارد فدا کند؟

ای صد هزار جان مقدس فدای تو

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۶۵۴۴ به خوانش فاطمه زندی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
مسعود سعد سلمان

در کوه پیش کبکان خواندم ثنای تو

کبکان شدند بسته به دام بلای تو

بر چشم سرمه کرده دویدند تا همه

روشن کنند دیده به عز لقای تو

امیر معزی

ای چرخ پیر بندهٔ تدبیر و رای تو

ای اختران چرخ همه خاک پای تو

هرچند روشن‌اند و بلند آفتاب و ماه

دارند روشنی و بلندی ز رای تو

جز کردگار عالم و سلطان روزگار

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
سوزنی سمرقندی

ای صدر دین و دنیا بادا بقای تو

منشیندا کسی بجز از تو بجای تو

بیگانه باد با تو غم و آشنا طرب

بادا ببحر لهو طرب آشنای تو

بر کلک تست تکیه گه ملکت زمین

[...]

قوامی رازی

ای فخر روزگار من اندر ثنای تو

با دست عمر آنکه نجوید رضای تو

دارنده جهانی و جان آفرین خلق

منت بود که جان بدهند از برای تو

هربنده ای که طاعت تو ناورد به جای

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

ای بر میان چرخ کمر از وفای تو

وی بر زبان خلق دعا و ثنای تو

آراستست خطبه بفرخنده نام تو

وافروختست سکه بفر و بهای تو

انصاف نوبهار ز تاثیر عدل تست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از جمال‌الدین عبدالرزاق
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه