آغاز خط مفارقت از یار میکنم
در نوبهار پشت به گلزار میکنم
حرفی که از لب تو شنیدم چو طوطیان
روزی هزار مرتبه تکرار میکنم
بر دست کار رفته نباشد گرفت و گیر
چون بهله دست در کمر یار میکنم
هرگز به عاشقان نکند چشم نیمخواب
نازی که من به دولت بیدار میکنم
دندان مار را به نمد میتوان کشید
چون گل ملایمت به خس و خار میکنم
هر نقش بد که رو دهد، از پاک گوهری
بر خویشتن چو آینه هموار میکنم
آوردهام ز هردو جهان روی خود به دل
در نقطه سیر گردش پرگار میکنم
سنگین کند ز گوش گرانبار درد من
صائب به هرکه درد خود اظهار میکنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ احساس وداع و مفارقت از یار است. شاعر در آغاز به جدایی از محبوب اشاره میکند و در فصل بهار، به گلزار پشت میکند. او از تکرار کلماتی که از لب یار شنیده است، سخن میگوید و این حرفها را روزی هزار بار تکرار میکند. شاعر میخواهد بگوید که به خاطر عشقش هرگز به عاشقان دیگری نگاه نمیکند و از ناز محبوبش آگاه است. در نهایت، او درد و رنجهای خود را به دیگران منتقل میکند و از سنگینی این درد سخن میگوید. این متن به عمق احساسات عاشقانه و تجربیات درونی شاعر اشاره دارد.
هوش مصنوعی: در فصل بهار، از عشق و دوستیم جدا میشوم و به گلستان پشت میکنم.
هوش مصنوعی: هر چه از زبان تو میشنوم، به اندازهی طوطیها آن را بارها و بارها تکرار میکنم.
هوش مصنوعی: اگر نتوانی خود را از سختیها و مشکلات برهانید، نمیتوانی به آرامش و نزدیکی به محبوب دست یابی.
هوش مصنوعی: هرگز چشم نیمخواب کسی به عاشقان چنین توجهی نمیکند که من با شور و شوق و بیداری خود، آنها را به آگاهی و شادی میرسانم.
هوش مصنوعی: میتوان با نرمش و ملایمت، حتی سختترین و خطرناکترین موجودات را تحت کنترل درآورد. به جای مقابله با خشونت، با رفتار دوستانه و لطیف میتوان اثرگذار بود.
هوش مصنوعی: هر تصویری که از خودم به نمایش بگذارم، حتی اگر نقصی داشته باشد، باز هم سعی میکنم آن را با تلاش و پاکی درونم صاف و زیبا نشان دهم.
هوش مصنوعی: من از هر دو جهان زیبایی و عشق را به دل آوردهام و در نقطهای ثابت میایستم و به همین خاطر همچون یک پرگار در حال چرخش هستم.
هوش مصنوعی: درد سنگین و طاقتفرسا به گوشم میرسد و وقتی به کسی از دردم میگویم، احساس میکنم این بار سنگین را بیشتر میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خود را به عز نام تو برکار می کنم
بخت غنوده را ز تو بیدار می کنم
اندر هزیمه طبل بشارت همی زنم
در کاسدی رواجی بازار می کنم
در شهر فاش گشت که زنهاری توام
[...]
چون من به نفس خویشتن این کار میکنم
بر فعل دیگران به چه انکار میکنم
بلبل سماع بر گل بستان همیکند
من بر گل شقایق رخسار میکنم
هر جا که سرو قامتی و موی دلبریست
[...]
درمان درد دوری آن یار میکنم
وقتی که میل سبزه و گلزار میکنم
چون شد شکسته کشتی صبرم در آب عشق
خود را به هرچه هست گرفتار میکنم
گر غنچه را ببویم و گیرم گلی به دست
[...]
با هر که راز دوستی اظهار میکنم
خوابیده دشمنی است که بیدار میکنم
درجواب او
هر دم کلاه و کفش ببازار میکنم
دسمال اکثر از سرد ستار می کنم
[...]
شبها حدیث زلف تو تکرار میکنم
تسبیح روز وصل تو بسیار میکنم
چون دم زند صباح ز انوار طلعتت
جان را ز عکس روی تو گلزار میکنم
از پای تا به سر همه تن دیده میشوم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.