گنجور

 
صائب تبریزی

هیچ نوشی نیست بی نیش ای پسر هشیار باش

خواب شیرین پشه دارد درکمین بیدار باش

قرب آتش طلعتان تردامنی می آورد

آب پای گل مشو، خارسردیوار باش

نشأه زندانی بود در شیشه های سر به مهر

گرسری داری به شور عشق،بی دستار باش

جز سرانگشت ندامت نیست رزق کاهلان

مزد می خواهی، چو مردان روزو شب در کار باش

مهر خاموشی صدف راکرد معمور از گهر

لب ببند از گفتگو، گنجینه اسرار باش

آب را استادگی آیینه گلزار کرد

پا به دامن کش درین بستانسرا سیار باش

خار بی گل را گل بی خار سازد احتیاط

جمع کن دامان خود فارغ ز زخم خارباش

صحبت پل می کند سیلاب را پا در رکاب

چون دوتا گردید قد صائب سبکرفتار باش

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سنایی

ای سنایی دل بدادی، در پی دلدار باش

دامن او گیر و از هر دو جهان بیزار باش

دل به دست دلبر عیار دادن مر تو را

گر نبود از عمری اندر عشق او عیار باش

بر امید آن که روزی بوس یابی از لبش

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
سعدی

ملکداری با دیانت باید و فرهنگ و هوش

مست و غافل کی تواند؟ عاقل و هشیار باش

پادشاهان پاسبانانند خفتن شرط نیست

یا مکن، یا چون حراست می‌کنی بیدار باش

اهلی شیرازی

کوی او خواهی دلا محنت کش اغیار باش

دم مزن خاموش همچون صورت دیوار باش

امشبم خواب اجل خواهد ربود ای دل ولی

شایدم آن مه بپرسد دیده گو بیدار باش

لاف عشقت میزند هر بی خبر ای مهربان

[...]

وحشی بافقی

عشق می‌فرمایدم مستغنی از دیدار باش

چند گه با یار بودی، چند گه بی یار باش

شوق می‌گوید که آسان نیست بی او زیستن

صبر می‌گوید که باکی نیست گو دشوار باش

وصل خواری بر دهد ای طایر بستان پرست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از وحشی بافقی
قدسی مشهدی

مردم از غیرت، جدا از صحبت اغیار باش

چند روزی هم به رغم غیر، با ما یار باش

بزم مارا همچو شمع از نور عارض برفروز

غیر هم گو امشبی حسرت‌کش دیدار باش

من نمی‌خواهم وصالی را که هجرش در پی است

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه