گنجور

 
صائب تبریزی

شد خرابات مغان از توبه ام زیر و زبر

می زند باد مخالف بحر را بر یکدگر

توبه من بازگشت عالمی راشد سبب

لشکری را گاه بیدل می کند یک بیجگر

از لب میگون او قانع به دشنامم که می

از رگ تلخی دواند ریشه دردل بیشتر

درنمی آید به چشم موشکاف از نازکی

ورنه بیش از جوهر تیغ است تاب آن کمر

خط به لعل آتشین یارشد خضر رهم

روز روشن دود می گرددبه آتش راهبر

نیست جز کاهش نصیب عاشق از سیمین بران

رنج باریک است رزق رشته از قرب گهر

بس که چرخ آهنین بازو مرا درهم فشرد

مغزمن صد پیرهن ازاستخوان شد خشک تر

رشته اشک از درازی درنمی آید به چشم

دستگاه خنده است از چشم سوزن تنگتر

شهپر زرین زنور خود چو طاوسش دهد

شمع اگر پروانه راسوزد به ظاهر بال وپر

نیستم نومید از تردستی پیر مغان

چون سبوهر چند دستم خشک شد در زیر سر

حسن رافیض نظر بازان کند صائب تمام

تا نپیوندد به شبنم گل نگردد دیده ور

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
عنصری

عارضش را جامه پوشیدست نیکویی و فر

جامه ای کش ابره از مشکت وز آتش آستر

طرفه باشد مشک پیوسته بآتش ماه و سال

و آتشی کو مشک را هرگز نسوزد طرفه تر

چون تواند دل برون آمد ز بند حلقه هاش

[...]

فرخی سیستانی

بر گرفت از روی دریا ابر فروردین سفر

ز آسمان بر بوستان بارید مروارید تر

گه بروی بوستان اندر کشد پیروزه لوح

گه به روی آسمان اندر کشد سیمین سپر

هر زمانی بوستان را خلعتی پوشد جدا

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
ناصرخسرو

اصل نفع و ضر و مایهٔ خوب و زشت و خیر و شر

نیست سوی مرد دانا در دو عالم جز بشر

اصل شر است این حشر کز بوالبشر زاد و فساد

جز فساد و شر هرگز کی بود کار حشر؟

خیر و شر آن جهان از بهر او شد ساخته

[...]

ازرقی هروی

ابر سیمابی اگر سیماب ریزد بر کمر

دود سیماب از کمر ناگاه بنماید اثر

ور ز سرما آبدان قارورۀ شامی شدست

باز بگدازد همی قاروره را قاروره گر

ور سیاه و خشک شد بادام تر ، بیباک نیست

[...]

ابوعلی عثمانی

مابَقی فی النّاسِ حُرٌّ

لاٰوَلاٰفی الْجِنّ حُرٌّ

قَدْمَضیٰحُرُّ الْفَریَقیْنِ

فُحُلْو اُلْعَیْشِ مُرٌّ

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه