خوشا دلی که دراودرد را گذر باشد
خوشا سری که سزاوار دردسر باشد
شرربه آتش وشبنم به بوستان برگشت
دل رمیده ما چند در سفر باشد
بساز با جگر تشنه چون شدی مجنون
که آب دانه زنجیر از جگر باشد
زجدوجهد گذر کن که در طریق فنا
حجاب اول پروانه بال وپر باشد
زنقش بادبه دست است موج دریا را
صدف زساده دلی مخزن گهر باشد
نصیب چرب زبانان شود حلاوت عمر
همیشه صحبت بادام با شکر باشد
غم زمانه به بی حاصلان ندارد کار
زنند سنگ به نخلی که بارور باشد
کجا زسنگ ملامت غمین شوم صائب
مرا که تیشه به سر سایه کمر باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به توصیف ویژگیهای دل و روح انسانی میپردازد. او از دل شاداب و سعادتمند میگوید که قادر است درد را تحمل کند و همچنین به سمبلهایی از تلاش و مبارزه اشاره میکند که نشاندهنده گذر از مشکلات و سختیهاست. در بخشهایی از شعر، او به مفهوم زیبایی و اهمیت سادگی و دل پاک میپردازد و به این نکته اشاره میکند که غم و مشکلات زندگی برای کسانی که بیثمر کار میکنند، بیاهمیت است. در نهایت، شاعر از عزم و ارادهاش در مقابل مشکلات میگوید و خود را از ملامتها و ناامیدیها دور نگه میدارد.
هوش مصنوعی: خوشا به حال دلهایی که میتوانند دردها را تحمل کنند و خوشا به حال کسانی که شایستهی تحمل مشکلات و چالشها هستند.
هوش مصنوعی: آتش و شبنم به باغ بازگشتند، اما دل ما که نگران و بیقرار است، مدت زیادی در سفر به سر میبرد.
هوش مصنوعی: وقتی که دیوانهات کردهاند، با دل پر از عشق و آرزو زندگی کن، چرا که عشق و محبت ممکن است مانند آب، مسکنی برای دردی عمیق باشد.
هوش مصنوعی: از تلاش و کوشش فراتر برو، زیرا در مسیر نابودی، اولین مانع مانند بال و پر پروانه است.
هوش مصنوعی: زنی که در دستانش زینت باد است، مانند مروارید دریا را در صدفی مییابد؛ در حقیقت، دل ساده و پاک او میتواند گنجینهای از زیباییها و ارزشها باشد.
هوش مصنوعی: افرادی که شیرینزبان هستند، از لذتهای زندگی بهرهمند میشوند و همیشه گفتوگوهای دلنشین و شیرینی را تجربه میکنند.
هوش مصنوعی: غم و اندوه روزگار به افرادی که هیچ تلاشی نمیکنند، ارتباطی ندارد؛ همچنان که سنگ نمیتواند به درختی که میوه میدهد، آسیب برساند.
هوش مصنوعی: من کجا باید از انتقادات ناراحت شوم، وقتی که مرا سایه بر تیشهی کمر گرفته باشد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
برون ز گوشه بهشت برین سقر باشد
فزون ز توشه شکر معده بار خر باشد
هر آنکه توشهٔ روزی و گوشهای دارد
به راستی ملک ملک بحر و بر باشد
زیادت از سرت ار یک کُلَه به دست آری
[...]
کسی به حمد و ثنای برادران عزیز
ز عیب خویش نباید که بیخبر باشد
ز دشمنان شنو ای دوست تا چه میگویند
که عیب در نظر دوستان هنر باشد
اگر به جایِ تو ما را کسی دگر باشد
به جز خیال نه ممکن بود اگر باشد
سری که در قدمت می رود به حکمِ قضا
دریغ نیست به دستِ من این قدر باشد
چو بالِ نسر بسوزد ز پرتوِ خورشید
[...]
اگر ز حال من آن شوخ را خبر باشد
بسوزد ار دلش از سنگ سخت تر باشد
حکایت من و او عشق نیست می دانم
که عشق دیگر و دیوانگی دگر باشد
رو، ای نسیم صبا و از آن دو چشم سیاه
[...]
کسی بمدح و ثنای برادران عزیز
ز عیب خویش نباید که بیخبر باشد
ز دشمنان شنو ایدوست تا چه میگویند
که عیب در نظر دوستان هنر باشد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.