شدم آسوده تا از دیده اشک لاله رنگ آمد
نهادم پشت بر دیوار تا پایم به سنگ آمد
غم عالم چه حد دارد به گرد عاشقان گردد؟
حصار عافیت دیوانه را خوی پلنگ آمد
حذر از دشمنی کن کز طریق صلح می آید
از ان دشمن چرا ترسد کسی کز راه جنگ آمد؟
صفیر دلخراشی می فشارد بر جگر ناخن
کدامین شیشه دل باز در راهش به سنگ آمد؟
به دست کوتهم رحمت کن ای دامان عریانی
که از چین جبین آستین دستم به تنگ آمد
نه از مسجد فتوحی شد نه از میخانه امدادی
به هر جانب که رفتم پای امیدم به سنگ آمد
به اندک روزگاری جامه بر تن می درد صائب
به رنگ غنچه هر کس در گلستان دست تنگ آمد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از احساس آسودگی موقتی سخن میگوید که در آن اشکها به رنگ لاله مشاهده میشود. او به تحمل غمهای عاشقانه اشاره میکند و از دیوانگی و درد عشق میگوید. همچنین، بر لزوم احتیاط در برابر دشمنیها تأکید میکند و بیان میکند که کسی نباید از دشمنی بترسد که خود را به جنگ میبرد. از صداهای دلخراش و دردهای ناشی از عشق و جدایی سخن میگوید و به دوختن امید در دل برای یافتن آرامش اشاره میکند. در نهایت، شاعر به یأس از کمک و پشتیبانی در مکانهای مختلف اشاره میکند و به این نتیجه میرسد که در زندگی، همه در حال تلاش برای دست یافتن به چیزهای ناب و زیبا هستند، اما در نهایت به بنبست میرسند.
هوش مصنوعی: به آرامش رسیدم تا هنگامی که اشکهای دلم مانند رنگ لاله جاری شد. برای اینکه پايم به سنگ برخورد نکند، به دیوار تکیه دادم.
هوش مصنوعی: غم و اندوههای دنیا چقدر میتواند زیاد باشد که عاشقان را به دور خود میکشد؟ دیوانگی، حفاظ و امنیت را حتی مانند ویژگیهای خطرناک، به چالش میکشد.
هوش مصنوعی: از دشمنی دوری کن چون دشمنی که در مسیر صلح قدم بردارد، خطر کمتری دارد. چرا باید از کسی بترسی که به جنگ میآید؟
هوش مصنوعی: صدای تلخی دل را به شدت بر جگر میفشارد، کدام شیشهی دل به خاطر او بر سنگ افتاده است؟
هوش مصنوعی: ای دامانی که به خاطر بیپناهی و عریانیات، دستم به آستینت رسید و از گرفتاری و تنگنای اوضاع به تنگ آمدهام، لطف و رحمتی به من ارزانی کن.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به توصیف ناامیدی و یأس خود میپردازد. او بیان میکند که نه از عبادت و مسجد به چیزی دست یافته و نه از میخانه و شادیهای زندگی کمک و نجاتی دریافت کرده است. هر کجا که رفته، امیدش به بنبست رسیده و دچار شکست و ناامیدی شده است.
هوش مصنوعی: در مدت کوتاهی، صائب به لباسهایی که با رنگ غنچه آراسته شدهاند، میپردازد و هر کسی که وضعیت مالیاش خوب نیست، در باغ گل با مشکل رو به رو میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
می اندرگفتگو آمد پس از گفتار جنگ آمد
خم و خمخانه اندر چشم من تاریک و تنگ آمد
به گوش من همی از باغ بانگ نای و چنگ آمد
کس ار می خورد بی آواز نی بر سرش سنگ آمد
مرا باری همه مهر از می بیجاده رنگ آمد
[...]
ز ابرام طلب نومیدیام آخر به چنگ آمد
دعا از بس گرانی کرد دستم زیر سنگ آمد
ز سعی هرزهجولان رنجها بردم درین وادی
ز پایم خار اگر آمد برون از پای لنگ آمد
به رنگ صبح احرام چه گلشن داشتم یا رب
[...]
نه این سودا به سر از نشئه افیون و بنگ آمد
کجا این ناله از نی کی چنین مطرب به چنگ آمد؟!
ز هجرش بر تنم ناخن زخم عام لنگ آمد
عجب دارم که آن نازآفرین از من به ننگ آمد
مرا از فرقت جانان به جانم صد خدنگ آمد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.