دل ز پیکان در تن من بیضه فولاد شد
این خراب آباد آخر آهنین بنیاد شد
غیرت عاشق ز کار سخت گردد بیشتر
بیستون سنگ فسان تیشه فرهاد شد
گرچه از خط کم شود گیرایی حسن بتان
خال او را خط مشکین خانه صیاد شد
شست طومار رعونت را به آب دیده سرو
تا به بستان جلوه گر آن قد چون شمشاد شد
بس که افشردم زغیرت بر جگر دندان خویش
آسمان سنگدل شرمنده از بیداد شد
خط آزادی است دست خالی از عین الکمال
سرو از بی حاصلیها از خزان آزاد شد
ساده لوحان از مبارکباد اگر خوشدل شوند
عید بر من نامبارک از مبارکباد شد
صائب از ادبار خواهد پایمال غم شدن
کوته اندیشی که از اقبال گردون شاد شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون رسوم شاهی از دور فلک بنیاد شد
از دو سلطان احمد این ویرانه کاخ آباد شد
دارد این خرم ز آب تیغ باغ داد را
آنچنان کز آب جام آن رونق بغداد شد
چون کشید این خوان جود و مکرمت گرد جهان
[...]
تا به فن دلربایی آن صنم استاد شد
خانه صبرم ز عشقش سخت بی بنیاد شد
وه چه بی رحم است آن عیار شوخ بیوفا
کز جفا و جور او عالم پر از فریاد شد
در غم هجران او بگذشت عمر من دریغ
[...]
عالمی از منع زینت خرم و دلشاد شد
زین مدد خرج لباسی مملکت آباد شد
در زمان دولت «شاه سلیمان » احتشام
آنکه از معماری عدلش، جهان آباد شد
زهره ظالم، ز بیم آن شه با عدل و داد
آب شد، چندانکه سیل خانه بیداد شد
از خزان رنگ زردی در ریاض عهد او
[...]
کاخ ظلم و کفر و کین یکباره بی بنیاد شد
خانه ویران دین از دست حق آباد شد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.