گنجور

 
اسیری لاهیجی

تا به فن دلربایی آن صنم استاد شد

خانه صبرم ز عشقش سخت بی بنیاد شد

وه چه بی رحم است آن عیار شوخ بیوفا

کز جفا و جور او عالم پر از فریاد شد

در غم هجران او بگذشت عمر من دریغ

خود نمی دانم ز وصلش کی بخواهم شادشد

از هوای روی جانان آتشی در جان ماست

عاقبت زین سوز خواهد خاک من بربادشد

چشم شوخش خون مردم را بفتوی که ریخت؟

یارب این خونخوار کافر کیش چون جلاد شد

داد کز ما شد جدا بی جرم یار مهربان

برمن از طعن رقیبان این همه بیداد شد

ناله زار اسیری هیچ تأثیری نکرد

در دل سختش که گویی مرمر و فولاد شد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
ناصر بخارایی

غنچه بر احوال عالم خنده زد، دلشاد شد

دل به زر در بست گل، دوران او بر باد شد

اهل دنیا همچو سبزه پایمال انجم‌اند

سرو بستان آنکه از بند جهان آزاد شد

در جهان بی‌خونِ دل سیمی نیاید در کنار

[...]

جامی

چون رسوم شاهی از دور فلک بنیاد شد

از دو سلطان احمد این ویرانه کاخ آباد شد

دارد این خرم ز آب تیغ باغ داد را

آنچنان کز آب جام آن رونق بغداد شد

چون کشید این خوان جود و مکرمت گرد جهان

[...]

صائب تبریزی

دل ز پیکان در تن من بیضه فولاد شد

این خراب آباد آخر آهنین بنیاد شد

غیرت عاشق ز کار سخت گردد بیشتر

بیستون سنگ فسان تیشه فرهاد شد

گرچه از خط کم شود گیرایی حسن بتان

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
واعظ قزوینی

در زمان دولت «شاه سلیمان » احتشام

آنکه از معماری عدلش، جهان آباد شد

زهره ظالم، ز بیم آن شه با عدل و داد

آب شد، چندانکه سیل خانه بیداد شد

از خزان رنگ زردی در ریاض عهد او

[...]

میرزا حبیب خراسانی

کاخ ظلم و کفر و کین یکباره بی بنیاد شد

خانه ویران دین از دست حق آباد شد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه