آدم نه ای و روضه رضوانت آرزوست
خاتم نه ای و دست سلیمانت آرزوست
زنهار سر مپیچ ز چوگان حکم او
چون گوی اگر سراسر میدانت آرزوست
چشم طمع به ملک سکندر مکن سیاه
گر همچو خضر چشمه حیوانت آرزوست
چون شبنم آبگینه خود بی غبار کن
گر سیر باغ و گشت گلستانت آرزوست
چون شانه باش تخته مشق هزار زخم
گر ره در آن دو زلف پریشانت آرزوست
چندی چو غنچه سر به گریبان خود بکش
زین باغ اگر چو گل لب خندانت آرزوست
چون گوهر از غبار یتیمی متاب روی
گر ساحل مراد ز عمانت آرزوست
مجنون صفت ز مشق جنون برمدار دست
مدی اگر ز دفتر احسانت آرزوست
بیرون در گذار طمع های خام را
گر جبهه گشاده دربانت آرزوست
چون مور در حلاوت گفتار سعی کن
مسند اگر ز دست سلیمانت آرزوست
دندان به دل فشار درین باغ چون انار
بویی اگر ز سیب زنخدانت آرزوست
یک چند خون دل خور و بر لب بمال خاک
گر سینه ای چو کان بدخشانت آرزوست
چون شبنم آب کن دل خود را درین چمن
گر وصل آفتاب درخشانت آرزوست
هرگز نبوده است دو سر هیچ خوشه را
بگذر ز سر اگر سر و سامانت آرزوست
پرهیز می کند ز تو دیو سیاهکار
وین طرفه ز فرشته نگهبانت آرزوست
این آن غزل که سعدی و ملای روم گفت
موری نه ای و ملک سلیمانت آرزوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به طور کلی درباره آرزوها و خواستههای انسان در زندگی است. شاعر به تصویرسازیهای مختلفی از آرزوها میپردازد و با استفاده از تشبیهات زیبا، احساسات عمیق خود را بیان میکند. او از انسانها میخواهد که از آرزوهای بزرگ و غیرواقعی دست بکشند و به جای آن به خواستههای مش concret بپردازند. همچنین به بحث در مورد زیباییها و دشواریهای عشق و زندگی میپردازد و در نهایت تاکید میکند که آرزوهای بیپایه و اساس به درد نمیخورند. در واقع، این شعر نقطه نظر شاعر را در مورد تحقق و واقعیت آرزوها نشان میدهد و به اهمیت واقعگرایی در زندگی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: تو انسان نیستی و آرزوی بهشت را داری، تو خاتم نیستی و آرزوی قدرت سلیمان را در سر میپروری.
هوش مصنوعی: هشدار که از دستور او سرپیچی نکن، زیرا که مانند گوی اگر تمام میدانت آرزوی توست.
هوش مصنوعی: به آنچه داری قناعت کن و به دنبال داراییهای بزرگ دیگران نباش. اگرچه آرزویی مانند زندگی جاودان داری، مانند خضر، بهتر است در دنیای خود راضی و شکرگزار باشی.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی باغی زیبا و پرگل داشته باشی، باید خود را همچون شبنم پاک و بدون آلودگی نگهداری.
هوش مصنوعی: اگر تو مانند شانهای برای نوشتهها باشی، هزار زخم تحمل خواهی کرد، چرا که آرزوی من این است که در میان دو زلف پریشان تو باشم.
هوش مصنوعی: مدتی به خودت فکر کن و در خودت فرو برو، زیرا اگر آرزوی لبخند به زندگی را داری، باید مانند گل در این باغ بشکفی.
هوش مصنوعی: مانند یک گوهر از غبار یتیمی دوری کن؛ اگر خواستهات رسیدن به ساحل آرزوهاست.
هوش مصنوعی: اگر مجنون در یادگیری و جنون خود بخواهد دست از مدی نگیرد، باید بداند که اگر آرزویی از دفتر احسان تو دارد، باید با احتیاط و دقت عمل کند.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به آرزوهایت برسیدی، باید حسرتها و آرزوهای بیپایه و واهی را کنار بگذاری و از مرزهای خود عبور کنی.
هوش مصنوعی: سعی کن مانند مورچه در خوشزبان بودن تلاش کنی، اگر به قدرت و مقام سلیمان امیدوار هستی.
هوش مصنوعی: در این باغ، اگر دلت میخواهد بوی انار را حس کنی، باید در دل خود فشار ایجاد کنی و به یاد سیب زلف تو بروم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که قلبت پر از درد و اندوه است، با خاک لب خود را بیآلایید. اگر آرزوی داشتن جانی پر از شرافت و بزرگی مثل سنگهای قیمتی بدخشانی را در سر داری، باید تحمل کنی و صبر نمایی.
هوش مصنوعی: دل خود را همچون شبنم در این چمن تازه کن، اگر در آرزوی وصال آفتاب درخشانت هستی.
هوش مصنوعی: هرگز دو طرف خوشهای وجود ندارد، اگر به دنبال سرنوشت و آرامش هستی، از سرش عبور کن.
هوش مصنوعی: دیو سیاهکار از تو دوری میکند و این جالب است که فرشته نگهبانت به تو تمایل دارد.
هوش مصنوعی: این غزل اثر سعدی و ملای روم است و بیان میکند که تو نه مور هستی و نه در پی سلطنت سلیمان. این عبارت به تعبیر شادی یا مقامهای بزرگ اشاره دارد و میگوید که هنوز به آن آرزوها نرسیدهای.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر درگهی که نوبت ارنی همی زنند
موری نهای و ملک سلیمانت آرزوست
همین شعر » بیت ۱۶
این آن غزل که سعدی و ملای روم گفت
موری نه ای و ملک سلیمانت آرزوست
ای ترک جان نکرده و جانانت آرزوست
زنار نابریده و ایمانت آرزوست
در هیچ وقت خدمت مردی نکردهای
و آنگه نشسته صحبت مردانت آرزوست
از جان برون نیامده جانانت آرزوست
زنار نابریده و ایمانت آرزوست
بر درگهی که نوبت ارنی همی زنند
موری نهای و ملک سلیمانت آرزوست
موری نهای و خدمت موری نکردهای
[...]
از جان برون نیامده جانانت آرزوست
زنار نابریده و ایمانت آرزوست
فرعون وار لاف اناالحق همی زنی
آنگاه قرب موسیِ عمرانت آرزوست
می ناچشیده حالت مستانت آرزوست؟
رسوا نگشته حلقه زلفانت آرزوست؟
ناورده رو به مقصد و ننهاده پا به راه
قرب مقام و قطع بیابانت آرزوست؟
یوسف صفت نگشته به زندان غم اسیر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.