ز تنگدستی شکر، نی مرا غم نیست
که ناله های گلوسوز از شکر کم نیست
به مجلسی که در او داروگیر منعی است
اگر بهشت بود، دلنشین آدم نیست
ز چشم شور تماشاییان هراسانم
وگرنه زخم مرا احتیاج مرهم نیست
یکی است نسبت داغ جنون به شاه و گدا
ز آفتاب قیامت کسی مسلم نیست
گداختم جگر خویش را به آتش گل
هنوز اشک مرا اعتبار شبنم نیست
شکوه صحبت شیرین حجاب اظهارست
وگرنه حسرت خسرو ز کوهکن کم نیست
جنون به ملک سلیمان نمی کند اقبال
وگرنه مرتبه داغ، کم ز خاتم نیست
اگر چه جلوه او از دو عالم افزون است
دلی کجاست که در وی غم دو عالم نیست؟
ز سنگ تفرقه صائب بلند گردیده است
بنای دوستی روزگار محکم نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شاعر در این شعر به تنگدستی و مشکلات زندگی اشاره میکند و بیان میکند که از این منظر غم ندارد، چرا که درد و رنج در دنیا بسیار است و همه افراد با مشکلاتی دست و پنجه نرم میکنند. او در مجلسی که در آن حرام است، نمیتواند لذت واقعی را تجربه کند. همچنین از چشمزخم دیگران نگران است، اما زخمش به درمان احتیاج ندارد.
شاعر میگوید که داغ عشق و جنون همهجا مشترک است و هیچکس از آن مصون نیست. درد دلش را با آتش عشق میسوزاند و هنوز اشکهایش ارزشی ندارد. او بر این باور است که حسرت و شکایت در دل انسانها وجود دارد و دلی وجود ندارد که غم نداشته باشد. در نهایت، شاعر به عدم استحکام دوستیها و روابط در این دنیا اشاره میکند و نتیجه میگیرد که دوستیها از استحکام کافی برخوردار نیستند.
هوش مصنوعی: من از تنگدستی و فقر ناراحت نیستم، چون آوازهای جانسوز و زیبای شکر، غمها و دردهایم را کم و سبک میکند.
هوش مصنوعی: اگر در جایی که نوشیدنی ممنوع است، حتی اگر آنجا بهشتی باشد، هیچگاه برای آدمی دلپذیر نخواهد بود.
هوش مصنوعی: از نگاههای حسود و پر از طعنه مردم میترسم، وگرنه زخمهایم نیاز به درمان ندارند.
هوش مصنوعی: تنها یک نسبت وجود دارد بین شدت جنون و وضعیت افراد، چه پادشاهان و چه درویشان. در روز قیامت، هیچکس نمیتواند به طور مسلم بگوید که تفاوتی میان آنها وجود دارد.
هوش مصنوعی: من خود را در آتش احساسات سوزاندهام، اما هنوز اشکهایم به اندازهی شبنم ارزش و اعتبار ندارند.
هوش مصنوعی: شکوه و زیبایی گفتار دلنشین، به خاطر حجاب و پردهای که بر آن است. در غیر این صورت، آرزوی کسی مانند خسرو که از دلشکستگی رنج میبرد، کم نیست.
هوش مصنوعی: دیوانگی به پادشاهی سلیمان هم نمیرسد و اگر چنین بود، مقام و رتبه داغ عشق کمتر از انگشتر سلیمان نمیبود.
هوش مصنوعی: اگرچه زیبایی او از هر دو جهان بیشتر است، اما آیا دلی وجود دارد که در برابر او از غمهای این دو عالم خالی باشد؟
هوش مصنوعی: دوستیهای امروزی که بر پایهی اختلاف و کدورتها شکل گرفتهاند، پایدار و استوار نیستند؛ زیرا همچنان که از سنگی سخت نشأت گرفتهاند، به همان اندازه آسیبپذیر و سست هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست
که می زند دم بیگانگی و همدم نیست
تو رخ نمودی و عشاق را وجود نماند
که پیش چشمه خورشید روز شبنم نیست
به زلف تو همه دلهای سرد راست گذر
[...]
اگر غمی است مرا بر دل، از غمش غم نیست
مباد شاد، بدین غم، دلی که خرم نیست
همه جهان، به غمش خرمند و مسکین ما
کزان صنم به غمی، قانعیم و آن هم نیست
حسد برم که چرا دیگری خورد، غم تو
[...]
نگار من به سر عهد خویش محکم نیست
مرا به غیر غم دوست هیچ همدم نیست
پیام من که رساند به یار مهرگسل
که در جهان بجز از باد صبح محرم نیست
بگو به یار که از غم به لب رسیدم جان
[...]
به اهل درد غمت هرچه می کند غم نیست
چرا که هیچ دلی بی غم تو خرّم نیست
از آن به کعبهٔ وصل تو ره ندارد جان
که غیر در حرم خاص دوست محرم نیست
اساس عهد و وفا با تو محکم است مرا
[...]
بمردمی چو سگ یار کس بعالم نیست
کسی که نیست سگ کوی یار آدم نیست
گداختم ز تماشای روی او چکنم
نظاره رخ خورشید کار شبنم نیست
دوای زخم دلم جز لبش که میداند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.