عنان نفس کشیدن جهاد مردان است
نفس شمرده زدن ذکر اهل عرفان است
زمانه بوته خار از درشتخویی توست
اگر شوی تو ملایم جهان گلستان است
نهاد سخت تو سوهان به خود نمی گیرد
وگرنه پست و بلند زمانه سوهان است
به جان مضایقه با لعل دلستان مکنید
که ماه مصر به این سیم قلب ارزان است
مشو چو بدگهران غافل از سفیده صبح
که زیر این کیف بی مغز بحر پنهان است
بلاست نفس، عنان چون ز دست عقل گرفت
عصا چو از کف موسی فتاد ثعبان است
ز جان سوخته چشم یقین شود روشن
ترا خیال که این سرمه در صفاهان است
گذشت عمر و نکردی کلام خود را نرم
ترا چه حاصل ازین آسیای دندان است؟
ازان ز سایه اهل کرم گریزانم
که رد خلق شدن در قبول احسان است
رهین منت نه آسیا چرا باشم؟
مرا که از لب افسوس خود لب نان است
زمین ز پرورش ما فراغتی دارد
سفال تشنه جگر را چه فکر ریحان است؟
ز داغ کعبه سیاهی چرا نمی افتد؟
اگر نه سوخته عشق لاله رویان است
اگر خورم جگر خویش از پریشانی
همان ز چشم حسودان مرا نمکدان است
نواشناس درین روزگار نایاب است
وگرنه خامه صائب هزار دستان است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف جهاد و تلاش در زندگی میپردازد و بر اهمیت نفس کشیدن و ذکر در زندگی عارفان تأکید میکند. شاعر زمانه را به بوته خار و خود را به ملایمت تشبیه میکند و یادآور میشود که با وجود سختیها، زندگی میتواند زیبا باشد. او به جستجوی حقیقت و نرمی کلام اشاره میکند و بر ضرورت آگاهی نسبت به تغییرات در خود و محیط تأکید دارد. شاعر همچنین از اندازهگیری ارزشها بر اساس ظواهر میپرهد و به مخاطب یادآوری میکند که باید در جستجوی دلایل و معانی عمیقتری از زندگی باشد. در نهایت، ضمن ابراز حسرت از فقدان زیبایی، شاعر به اهمیت عشق و توجه به معانی عمیقتر در زندگی تأکید میکند.
هوش مصنوعی: کنترل نفس و مدیریت آن، نوعی تلاش و کوشش از سوی مردان بزرگ است. در حالی که آرام و با دقت نفس میکشند، این عمل به نوعی یادآوری و ذکر خداوند نیز برای اهل معرفت به شمار میآید.
هوش مصنوعی: اگر تو با لطافت و مهربانی برخورد کنی، دنیای اطرافات زیبا و پر از گل و شکوفه خواهد شد؛ اما اگر با خشم و درشتخویی رفتار کنی، دنیای تو پر از درد و رنج خواهد بود.
هوش مصنوعی: ایمان و اراده تو اجازه نمیدهند که به راحتی تحت تأثیر سختیها و ناملایمات زندگی قرار بگیری، زیرا در غیر این صورت، تحولات و چالشهای زمانه میتوانند روح و شخصیت تو را آسیبپذیر کنند.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و دلربایی معشوق، سختگیری نکنید، چون عشق و زیبایی او به اندازهای ارزشمند است که حتی چیزی مانند قلب سیمین هم در برابرش کمارزش به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: به مانند افرادی که از حقیقت غافلند نباش، چرا که زیر ظاهری زیبا و بدون مغز، عمق دریایی پنهان است.
هوش مصنوعی: خشم و نفرت مانند اسبی است که وقتی عقل از کنترل خارج میشود، به راحتی میتواند به فساد و تباهی بیانجامد. همانطور که عصای موسی وقتی از دستش افتاد، به یک مار خطرناک تبدیل شد.
هوش مصنوعی: چشمی که از دل سوخته برمیخیزد، به حقیقت روشنی میبخشد. تو با خیالی که در سر داری، باید بدانی که این سرمه، در اصفهان است.
هوش مصنوعی: عمر از دست رفت و تو نتوانستی حرفهای خود را با ملایمت بیان کنی. پس از این همه تلاش و شلوغی، به چه نتیجهای میرسی از این سختی که بر دندانت گذاشتهای؟
هوش مصنوعی: من از سایه افرادی که نیکوکارند دوری میکنم، زیرا اثر هرگونه ارتباط با دیگران در پذیرش بخشش و کمک آنها مشهود است.
هوش مصنوعی: من چرا باید منت آسیا را بپذیرم؟ برای من که از لب افسوسم فقط نان به دست میآید.
هوش مصنوعی: زمین به دلیل پرورش ما، از فراغت و آرامش برخوردار است. اما آیا میدانی که خاکِ تشنه چه آرزویی در دل دارد؟ آیا آن آرزو دیدن زیبایی گلها و ریحانها نیست؟
هوش مصنوعی: چرا سیاهی ناشی از داغ کعبه از بین نمیرود؟ اگر اینجا نیست، به خاطر این است که عشق به لالهروان آتشین است و آن را سوزانده است.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم از درد و پریشانی قلب خود بگویم، همان درد و غم از نظر حسودان برای من مانند نمک است که بر زخمهایم میپاشند.
هوش مصنوعی: در این روزگار، افرادی که به هنر و استعدادهای واقعی آشنا باشند بسیار کم یابند؛ وگرنه نویسندهای مانند صائب دارای مهارت و تواناییهای فراوانی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سدید ملک ملک عارض خراسان است
صفی دولت و مخدوم اهل دیوان است
پناه دین خدای و معین شرع رسول
عمر که همچو علیّ و صدیق و عثمان است
لقب سدید و صفی یافته است زانکه دلش
[...]
مدبری ملکی بر جهان جهانبان است
که هر چه گوئی از او صد هزار چندان است
احد صفت صمدی لم یلد و لم یولد
که پیک «و» نامه او جبرئیل و قرآن است
مقدری که خداوندی کرسی و عرش است
[...]
چه آفتی تو که کمتر غم تو هجران است
چه گوهری تو که کمتر بهای تو جان است
جهان حسن تو داری به زیر خاتم زلف
تو راست معجزه و نام تو سلیمان است
از آن زمان که تو را نام شد به خیره کشی
[...]
هزار سختی اگر بر من آید آسان است
که دوستی و ارادت هزار چندان است
سفر دراز نباشد به پای طالب دوست
که خار دشت محبت گل است و ریحان است
اگر تو جور کنی جور نیست، تربیتست
[...]
وداع چون تو نگاری نه کار آسان است
هلاک عاشق مسکین فراق جانان است
نگر مفارقت جان ز تن چگونه بود
به جان دوست که هجران هزار چندان است
ز وصل خود نفسی پیش از آن که دور شوم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.