حضور سوخته عشق در دل تنگ است
که آرمیده بود تا شرار در سنگ است
ز خود چگونه برآیم، که آسمان بلند
ز بار خاطر من سبزه ته سنگ است
ز رنگ عالم ایجاد، بوی خون شنود
کسی که روی دلش در جهان بیرنگ است
دل رمیده به معشوق هم نمی سازد
که این پلنگ به ماه و ستاره در جنگ است
بساط چرخ و گهرهای شاهوار نجوم
به چشم وحشت من دامنی پر از سنگ است
امیدها به هنر داشتم، ندانستم
که بخت سبز بر آیینه هنر زنگ است
فریب نازکی دست آن نگار مخور
که در فشردن دل، سخت آهنین چنگ است
همین که راه به دستت فتاد، راهی شو
که سنگ راه سبکرو، شمار فرسنگ است
متاع هر دو جهان را به رونما دادیم
هنوز حسن غیور ترا ز ما ننگ است
مگر زمین دگر از غبار دل سازیم
وگرنه روی زمین بر جنون ما تنگ است
نمی بریم به میخانه دردسر صائب
شراب لعلی ما چهره های گلرنگ است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساساتی عمیق و تنهایی ناشی از عشق میپردازد. شاعر به تصویر کشیدن زخمهای عشق و دشواریهای زندگی میپردازد. او احساس میکند که دلش از وجود عشق سوخته و آسمان بر او سنگینی میکند. در اینجا، حسرتها و ناامیدیها به وضوح بیان شدهاند، به ویژه در مواجهه با زیبایی و نازکی معشوق. شاعر به اینکه زندگی و امیدها در معرض زنگزدگی هستند، اشاره دارد و بر این نکته تأکید میکند که عشق میتواند سنگین و خطرناک باشد. همچنین، او نیاز به فرار از این وضعیت و جستجوی راهی برای رهایی از بار دل را مطرح میکند. در نهایت، با اشاره به عشق و زیبایی، سوالاتی از خود و جهانی که در آن زندگی میکند، مطرح میشود.
هوش مصنوعی: عشق مانند شعلهای است که در دل محدود و تنگی وجود دارد و در حال انتظار است تا این احساس زنده شود و برافروخته گردد، همچون آتش که در دل سنگ خوابیده است.
هوش مصنوعی: نمیتوانم از خودم فرار کنم، چون آسمان بلند برای من به اندازهی سنگی سبز میماند.
هوش مصنوعی: کسی که دلش از دنیا خالی از رنگ و تعصب است، از وجود رنگ و شکلهای این دنیا فقط بوی خون را حس میکند.
هوش مصنوعی: دل خسته و گسسته از عشق، حتی همراستا نمیشود، زیرا این دل همچون پلنگی است که با ماه و ستارهها میجنگد.
هوش مصنوعی: چرخش ستارهها و زیباییهای آسمانی در نظر من تبدیل به دامن پر از سنگ و مشکلات شده است.
هوش مصنوعی: به هنر و استعداد خود امیدوار بودم، اما نمیدانستم که خوشاقبالی بر روی آثار هنری خود اثر منفی میگذارد و آنها را تحت تاثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: به زیبایی و نازکی دست آن معشوق فریب نخور، زیرا در واقع او دل را با چنگِ سخت و آهنین فشرده و آسیب میزند.
هوش مصنوعی: وقتی که راهی در برابر تو قرار گرفت، باید به آن مسیر بروی، چرا که سنگهای مسیر به گونهای هستند که میتوانند مسافتها را برای تو آسانتر کنند.
هوش مصنوعی: ما بهترین نعمتهای دنیا و آخرت را در معرض نمایش قرار دادیم، اما هنوز هم زیبایی تو به خاطر ما مورد سرزنش و ننگ است.
هوش مصنوعی: اختلاف و درد دل های ما بهقدری زیاد است که اگر نتوانیم زمین را با عشقی نو بسازیم، زندگیمان در حال حاضر جای کافی برای جنون و آشفتگیمان ندارد.
هوش مصنوعی: ما به میخانه نمیرویم چون دردسر نمیخواهیم، نوشیدنی ما با رنگ لعل و چهرههای زیبا و گلرنگ، دلنشین است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پناه و قدوه شاهان عصر نصرت دین
تویی که خاک درت کیمیای فرهنگ است
به گرد موکب قدرت نمی رسد گردون
که در میانه مسافت هزار فرسنگ است
به ساعتی شکند رُمح تو طلسم عدو
[...]
رخ نگار مرا هر زمان دگر رنگ است
به زیر هر خم زلفش هزار نیرنگ است
کرشمهای بکند، صدهزار دل ببرد
ازین سبب دل عشاق در جهان تنگ است
اگر برفت دل از دست، گو: برو، که مرا
[...]
دلی که عاشق و صابر بود مگر سنگ است؟
ز عشق تا به صبوری هزار فرسنگ است
برادران طریقت نصیحتم مکنید
که توبه در ره عشق، آبگینه بر سنگ است
دگر به خُفیه نمیبایدم شراب و سماع
[...]
کسی که عشق نبازد نه آدمی سنگ است
بلای عشق کشد هر که آدمی رنگ است
چه نقش بندی از اندیشه ای که بی عشق است
چه روی بینی از آیینه ای که در زنگ است
هزار پاره کنم جان مگر که در گنجد
[...]
مقیم کوی تو را فسحت حرم تنگ است
ز کعبه تا سر کویت هزار فرسنگ است
دلم ضعیف و ز هر سو ملامتی چه کنم
که شیشه نازک و هر جا که می روم سنگ است
مکن به حلقه ما ذکر رشته تسبیح
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.