گنجور

 
صائب

خط نرسته ازان لعل آتشین پیداست

ز لطف، زهر خط از زیر این نگین پیداست

خبر ز نامه سربسته می دهد عنوان

عتاب و ناز تو از صفحه جبین پیداست

ز موج، روشنی آب می شود معلوم

صفای ساعدت از چین آستین پیداست

به درد و صاف می از جام می توان پی برد

ز روی خوب تو آثار مهر و کین پیداست

عیان بود رگ جان از صفای پیکر تو

به رنگ رشته که از گوهر ثمین پیداست

هلال و بدر نگردد اگر چه یک جا جمع

مه تمام سرین از هلال زین پیداست

شده است ناز غرورت یکی هزار امروز

در آبگینه نظر کرده ای، چنین پیداست

ز حرص نوشی ز چشم تو نیش پنهان است

وگرنه نشتر زنبور از انگبین پیداست

توان ز ظاهر هر کس به باطنش ره برد

ز آب شوری و شیرینی زمین پیداست

به امتحان نبود اهل هوش را حاجت

عیار عالم و جاهل ز همنشین پیداست

ز سایل است نمایان عیار جود کریم

که باد دستی خرمن ز خوشه چین پیداست

چو آتشی که نمایان بود به شب صائب

دل کبابم ازان زلف عنبرین پیداست

 
 
 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
بابافغانی

شبانه می زده یی ماه من چنین پیداست

نشان باده ات از لعل آتشین پیداست

همین بکینه ی ما تیر در کمان داری

در ابرویت ز سیاست هنوز چین پیداست

بر آتش دل گرم که دست داشته یی

[...]

اسیر شهرستانی

زعشق مرتبه حسن دلنشین پیداست

زشیشه جوهر این آب آتشین پیداست

مخورفریب زشیرین لبان زیرنقاب

نشان آبله روی انگبین پیداست

غمت نهان زکه دارم که همچو قبله نما

[...]

حزین لاهیجی

به گرد عارض او خط عنبرین پیداست

چو سبزه ای که بر اطراف یاسمین پیداست

ز نام تقوی من، بلکه سرگران شده ای؟

که از جبین تو چون موج باده، چین پیداست

محبتم به دلت کرده گوییا اثری

[...]

غالب دهلوی

نگه به چشم نهان و ز جبهه چین پیداست

شگرفی تو ز انداز مهر و کین پیداست

نظاره عرض جمالت ز نوبهار گرفت

شکوه صاحب خرمن ز خوشه چین پیداست

رسید تیغ توام بر سر و ز سینه گذشت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه