نیست دلگیری ز دنیا بندهٔ تسلیم را
آتشِ نمرود گلزارست ابراهیم را
در دلِ دریا به ساحل میتواند پشت داد
هر که گیرد وقتِ طوفان دامنِ تسلیم را
گر کُنی دل را چو سرو آزاد از فکرِ بهشت
زیرِ پای خویش بینی کوثر و تَسنیم را
کشتی طوفانی از ساحل ندارد شکوهای
نیست دلگیری ز مُلکِ فقر ابراهیم را
گر به امر حق ترا اعضا شود فرمانپذیر
بهْ که چون شاهان کنی تسخیر هفت اقلیم را
وای بر کوتاهبینانی که میدانند حق
با هزاران خطِ باطل، صفحهٔ تقویم را
نیست صائب سرو را فکرِ خزان و نوبهار
در دلِ آزاده ره نبود امید و بیم را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به موضوع تسلیم و ایمان در برابر چالشهای زندگی میپردازد. شاعر میگوید که شخص تسلیم، از دنیا دلگیر نیست و مانند ابراهیم در آتش نمرود، به راحتی بر مشکلات غلبه میکند. او تأکید میکند که اگر انسان در زمان طوفان، به دامن تسلیم چنگ بزند، میتواند به آرامش برسد. شاعر به این نکته نیز اشاره دارد که اگر دل را از آرزوهای مادی آزاد کنیم، زیباییهای واقعی را خواهیم دید. او همچنین انتقاد میکند از کسانی که حق را میدانند اما با دیدگاههای محدود، خود را در تنگنا قرار میدهند. در نهایت، او به این نکته اشاره دارد که انسان آزاد و پرهیزگار، نباید نگران تغییرات فصلی و نگرانیهای دنیوی باشد.
هوش مصنوعی: انسانهای تسلیم و راضی به مقدرات، از مشکلات دنیا افسرده نمیشوند؛ مانند ابراهیم که در آتش نمرود، به گلزار تبدیل شد و بر آن غلبه کرد.
هوش مصنوعی: در دل دریا، هر کسی میتواند در زمان طوفان با کنار زدن و تسلیم شدن، خود را به ساحل برساند.
هوش مصنوعی: اگر دل خود را مانند سرو رها کنی و از درگیر شدن به افکار بهشت دوری کنی، در این حالت میتوانی نعمتهای بیپایان و خوشگذرانی را زیر پای خود ببینی.
هوش مصنوعی: بدون داشتن ساحل امن، کشتی طوفانی هیچ ارزشی ندارد و در دل کسی که از فقر رنج میبرد، هیچ شادی و خوشحالی نیست.
هوش مصنوعی: اگر به خواست حق، اعضای تو فرمانپذیر شوند، چه بهتر که مانند شاهان، بتوانی هفت اقلیم را تسخیر کنی.
هوش مصنوعی: افسوس بر افرادی که به جای حقیقت، با هزاران دروغ و خطای واضح، روزهای خود را سپری میکنند.
هوش مصنوعی: سرو آزاد و زیبای صائب به فکر فصول خزان و بهار نیست و دل او پر از امید و ترس نمیشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
می فزایی خط مشکین عارض چون سیم را
می کشی بر صفحه امید حرف بیم را
روی تو در احسن التقویم اگر دیدی حکیم
کی نهادی ز آفتاب و مه رقم تقویم را
کشور خوبی مسلم شد تو را در گوش کش
[...]
ای قناعت مژدهای ده شاه هفت اقلیم را
از کلاه فقر و بردارش ز سر دیهیم را
میدود گر جانب گرداب دایم همچو موج
از معلم کشتی ما دارد این تعلیم را
جان فدای آن رسولی کآورد پیغام دوست
[...]
گر به تیغت میزند گردن بنه تسلیم را
که آتش نمرود گلشن گشت ابراهیم را
یا مرو در پیش رویش یا چو رفتی سجده کن
کان خم ابروی واجب کرده این تعظیم را
گو به هم آمیزش قدر دهانش را ببین
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.