گنجور

 
صائب تبریزی

هر که چون بلبل درین گلشن اسیر رنگ و بوست

از بهار زندگانی بهره او گفتگوست

گر نخواهد میهمان دل شد آن یار عزیز

آه چندین خانه دل را چرا در رفت و روست؟

با تعلق سجده درگاه حق مقبول نیست

از دو عالم دست شستن این عبادت را وضوست

لنگر بی تابی عاشق نمی گردد وصال

ماهی بی صبر را هر موج بال جستجوست

در بیابانی که آن آهوی مشکین می چرد

نقش پای رهروان چون ناف آهو مشکبوست

گر به ظاهر چشم ما خشک ست چون جام تهی

گریه مستانه ما همچو مینا در گلوست

گر به گل رفته است پای خم ز مستی باک نیست

سیر و دور آسیای جام در دست سبوست

پرده پوشی دامن آلودگان را لازم است

چاک در پیراهن یوسف چه محتاج رفوست؟

می شود بی برگ صائب زود نخل میوه دار

سرو از بی حاصلی در چار موسم تازه روست

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سعدی

با خردمندی و خوبی پارسا و نیکخوست

صورتی هرگز ندیدم کاین همه معنی در اوست

گر خیال یاری اندیشند باری چون تو یار

یا هوای دوستی ورزند باری چون تو دوست

خاک پایش بوسه خواهم داد آبم گو ببر

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
خواجوی کرمانی

من به قول دشمنان هرگز نگیرم ترک دوست

کز نکورویان اگر بد در وجود آید نکوست

گر عرب را گفتگوئی هست با ما در میان

حال لیلی گو که مجنون همچنان در جستجوست

چون عروس بوستان از چهره بگشاید نقاب

[...]

سلمان ساوجی

مشک ریزان می‌جهد، باد صبا از کوی دوست

شاخه‌ای گویی ربودست، از خم گیسوی دوست

دوست می‌دارم نسیم صبح، راکو، در هوا

تا نفس می‌‌آیدش، جان می‌دهد بر بوی دوست

دوست را هر دو جهان، گرچه هوا دارند و من

[...]

کمال خجندی

حلقه بر در میزند هر دم خیال روی دوست

گوش دار این حلقه را ای دل گرت سودای اوست

صبحگاهی می گرفتم عقد گیسویش به خواب

زان زمان دست خیالم تا به اکنون مشگ بوست

دل که چون گویست در میدان عشق آشفته حال

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از کمال خجندی
ناصر بخارایی

پیش آن سرو روان آب رخ من آب جوست

آب خورد سرو ما گویی مگر از آب روست

قاصد خونست ما را آنکه می‌گوئیم یار

دشمن جانست ما را آنکه می‌داریم دوست

از ضعیفی تار موئی شد وجودم، این عجب

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه