چو روز برسر خود کرد قیرگون چادر
عروس شب رخ خود را نمود از معجر
ستاره بر فلک نیلگون میانه شب
چنانکه وقت سحرگه بر آب نیلوفر
زحل به سان یکی زنگی نهاده کلاه
قمر چنانکه یکی رومی گشاده کمر
شعاع خنجر بهرام می نمود به چرخ
چنانکه در دل ظلمات شعله های شرر
فلک چو روضه رضوان شده در او لیکن
به جای آذرگون لاله شعله آذر
به سان نرگس بشکفته خوشه پروین
به سان جوی پر از برگ نسترن محور
چو سوی باختر آورد چتر خسرو روز
سپاه شب علم افراخت زان سوی خاور
مشعبد آمد گردون که لعبتان ختن
به لعب خویش نماید ز قیرگون چادر
مجره همچو کمندی و گرد وی عیوق
مثال گوهر رخشنده بر سر خنجر
سماک اعزل عزلت گرفت بر گردون
چو نسر واقع بگشاد همچو طایر پر
خضاب کف خصیب است ار سفید بود
به سان شمع و چراغی بود به آینه بر
چنین شبی که بدین گونه دادم او را شرح
زخان خویش برون آمدم به عزم سفر
ستوری از پی خود کردم آنگهی حاصل
فراخ گام و قوی هیکل و گران پیکر
چو ژنده پیلی سرمست و چون فلک پردود
چو نر هیونی پربانگ و شور و شیفته سر
سرون او به درازی چو صوراسرافیل
میان او ز سطبری چو گرد کوه کمر
علاقه بود میان سرونش آویزان
چنانکه ریشه دستار و گوشه معجر
به دست و پایش اندر جلاجل و خلخال
فکنده شور و شغب در میان راهگذر
ز بیم شدت او چشم عقل من شده کور
زفر صولت او گوش هوش من شده کر
برون کشیدم و رشته کشیدمش در حال
به ره فکندم و پالان نهادمش در بر
بدین ستور که شرح مناقبش گفتم
رهی به پیش گرفتم چو مردم مضطر
نه در مواطن او آدمی گرفته وطن
نه در مساکن او جز پری نموده مقر
به جای لحن طیور اندراو نوای غیول
به جای صوت خروس اندراو صلای سقر
به جای مار در او دیو و دد گرفته وطن
به جای مور در او اژدها نموده مقر
نموده پشته او ماه را چو ماهی زیر
نموده عرصه او ذره را چو شمس زبر
ز بانگ دزد در او گوش رهروان واله
ز شکل دیو در او هوش مرغکان مضطر
چو آب تیره نباتیش شور و شورانگیز
چو شوره راه که بوده است سر به سر همه شر
دراو درخت مغیلان کشیده سر به سپهر
ز خاک خشک در او چشم مردمان اکدر
زباد خشک دراو بود صیت باد سموم
چنانکه بود به هنگام عادیان صرصر
چنین رهی که بگفتم بریدم و آمد
به سوی حضرت سلطان دل سلیمان فر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن توصیف زیبایی از شب و طبیعت است که با تصاویری از ستارهها، ماه و دیگر عناصر طبیعی آغاز میشود. شاعر با استفاده از تشبیهات و استعارهها، فضایی خیالانگیز را به تصویر میکشد و شب را به عروس زیبایی تشبیه میکند که چادر قیرگونش به رنگ سیاه است. در ادامه، شاعر از سفر خود به سوی سلطانی نامدار سخن میگوید و توصیفاتی از راه سخت و موانع آن ارائه میدهد. او به موجودات عجیب و ترسناک و به مشکلاتی که در این مسیر با آنها روبرو شده، اشاره میکند. در نهایت، شاعر به عزم خود برای رسیدن به هدف و ملاقات با سلطان سلیمان تأکید میکند. این متن نمایانگر تلاش و امید فردی در مواجهه با چالشها و زیباییهای طبیعت است.
هوش مصنوعی: وقتی روز طلوع کرد، آسمان تیره و تار شد و همچون چادر عروس سیاه پوشیده بود، شب با چهرهای زیبا از زیر پوشش خود نمایان شد.
هوش مصنوعی: ستاره در آسمان آبی شب به زیبایی درخشش خود را دارد، مانند زمانی که صبح زود بر روی آب نیلوفرها تابیده میشود.
هوش مصنوعی: زحل به شکلی مانند یک فرد سیاهپوست و نادیده، کلاهی بر سر ماه گذاشته است؛ درست مثل یک رومی که کمرش را باز کرده و گشاده است.
هوش مصنوعی: نور خنجر بهرام به آسمان میتابید، مانند شعلههای آتش که در دل تاریکی میدرخشد.
هوش مصنوعی: آسمان مانند باغ بهشت شده است، اما به جای گلهای سرخ، شعلههای آتش وجود دارد.
هوش مصنوعی: مانند نرگسی که درخشیده و زیباست، خوشه پروین نیز درخشان و دلربا است، همچنین مانند جوی پر از برگهای نسترن که جذابیت خاصی دارد.
هوش مصنوعی: زمانی که چتر پادشاه به سمت غرب میرفت، روز به سپاه شب پیوست و پرچم از آن طرف شرق به اهتزاز درآمد.
هوش مصنوعی: گرداننده آسمان به اینجا آمده تا دختران زیبای ختن، با بازیهای خود، چادرهای سیاه را در نمایش بگذارند.
هوش مصنوعی: جریان آب مانند کمندی است که دور آن پیچیده است و به دور آن، حلقههایی مثل گوهرهای درخشان بر روی نوک خنجر وجود دارد.
هوش مصنوعی: ستارهای به نام سماک، در آسمان به طور خاصی درخشیده و مانند پرندهای در حال پرواز، چشمها را به خود جلب کرده است.
هوش مصنوعی: اگرچه رنگ کف دست سبز است، اما اگر سفید شود، مانند شمع یا چراغی خواهد بود که در آینه میدرخشد.
هوش مصنوعی: در شبی خاص و با حالات خاصی، تصمیم گرفتم تا با تمام وجود درباره درون خودم صحبت کنم و در نتیجه، از محل خود بیرون آمدم تا به سفر بروم.
هوش مصنوعی: من به دنبال هدفم رفتم و در نتیجه به دستاوردهای بزرگ، قدمهای محکم و قدرت بسیار رسیدم.
هوش مصنوعی: این بیت توصیف موجودی است که حالتی شاداب و سرخوش دارد. مانند فیل پیر و خستهای که مست شده است و همچنین به آسمان پر دودی شباهت پیدا کرده. او به نر اسب پرجنب و جوش و پر سر و صدا نیز تشبیه شده که شور و شوق دارد و کسی است که به شدت به زندگی و هیجانها علاقهمند است.
هوش مصنوعی: موهای او به بلندای صوراسرافیل است و میان او به اندازهای کمرش پهن است که مانند دایرهای به دور کوه میباشد.
هوش مصنوعی: علاقهای در دل او وجود داشت که مانند ریشههای دستار و گوشههای روسری به وی آویزان بود.
هوش مصنوعی: دست و پای او زینتهایی چون زنجیر و گوشواره به خود آراسته، شور و شوقی در میان عابران به وجود آورده است.
هوش مصنوعی: به خاطر شدت و قدرت او، چشم عقل من نابینا شده و از شدت هیبت او، گوش هوش من کری شده است.
هوش مصنوعی: من او را به بیرون آوردم و با دقت او را به سمت راه کشیدم، سپس در حال حرکت بار و بارچینیاش را بر دوش او انداختم.
هوش مصنوعی: من با استناد به صفات و ویژگیهای او، راهی را انتخاب کردم که مانند انسانهای نیازمند و مضطرب به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: در این دنیا، نه هیچ انسانی در زادگاهش آرامش مییابد و نه در مکانهای زندگیاش جز روحی سرگردان، احساس استقرار و راحتی دارد.
هوش مصنوعی: در این متن به جای صدای خوش پرندگان، نغمهای ناخوشایند به گوش میرسد و به جای صدای خروس، صدای نالهای غمانگیز شنیده میشود.
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده که در جایی که باید حیوانات کوچک و بیخطر وجود داشته باشند، موجودات خطرناک و وحشتناک جایگزین شدهاند. به جای مار که نماد خطر کمی است، دیو و دد نشستهاند و به جای مور که حیوان بیضرر و کوچک است، اژدها به وجود آمده است. این تغییرات نشاندهندهی تبدیل یک مکان به محیطی خطرناک و ناپسند است.
هوش مصنوعی: در اینجا چهرهی زیبا و دلربای شخصی به صورت یک ماه توصیف شده است که در دل صفا و زیبایی زمین قرار دارد. همچنین، به شکلی از درخشش و تابش اشیاء کوچک مانند ذرات نور در مقایسه با خورشید اشاره میشود، که نشان از عظمت و زیبایی آن زمینه دارد.
هوش مصنوعی: صدای دزد باعث ترس و نگرانی مسافران میشود و شکل دیو مانند آن، از خشم و اضطراب پرندگان بیچاره حکایت میکند.
هوش مصنوعی: زمانی که آب زلال و پاکی، تبدیل به آب کثیف و شور شود، تمام زندگی و گیاهانی که در آن رشد کردهاند نیز تحت تأثیر قرار میگیرند و شور و بیبرکتی را به همراه خواهند داشت، مانند راهی که با خاک و شوره پر شده و سرشار از آلودگی است.
هوش مصنوعی: درختان بلند و تنومند مغیلان به آسمان رفتهاند و از خاک خشک به وجود آمدهاند. مردم بر آنها نگاه میکنند و متعجب هستند.
هوش مصنوعی: در وزش باد خشک، شهرت باد سمی به وضوح احساس میشود، مانند زمانی که در جریان بادی سرد و طاقتفرسا است.
هوش مصنوعی: به این معناست که من از راهی که پیش گرفتم دست کشیدم و به سمت وجود پر مهر و محبت سلطانی همانند سلیمان، که دل را تسخیر میکند، آمدم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چگونه برخورم از وصل آن بت دلبر
که سوخت آتش هجرش دل مرا در بر
طمع کند که ز معشوق برخورد عاشق
بدین جهان نبود کار ازین مخالفتر
از آنکه عاشق نبود کسی که دل ندهد
[...]
فسانه گشت و کهن شد حدیثِ اسکندر
سخن نو آر که نو را حلاوتیست دگر
فسانهٔ کهن و کارنامهٔ به دروغ
به کار ناید رو در دروغ رنج مبر
حدیثِ آنکه سکندر کجا رسید و چه کرد
[...]
بنوبهار جوان شد جهان پیر ز سر
ز روی سبزه بر آورد شاخ نرگس سر
خزان جهان را عهد ار چه کرده بود کهن
بهار عهد جهان باز تازه کرد ز سر
هوا نشاند ببرگ شکوفه در، یاقوت
[...]
پلی شناس جهانرا و نو رسیده براو
مکن عمارت و بگذار و خوش ازو بگذر
کرا شنیدی و دیدی که مرگ دادامان
ز خاص و عام و بدو نیک و از صغیر و کبر
اگر هزار بمانی و گر هزار هزار
[...]
بفال سعد و خجسته زمان و نیک اختر
نشسته بودم یک شب بباغ وقت سحر
ز باختر شده پیدا سر طلایۀ روز
کشیده لشکر شب جوق جوق زس خاور
فلک چو بیضۀ عنبر نمود و انجم او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.