گنجور

 
سعدی

شکر و فضل خدای عزوجل

که امیر بزرگوار اجل

شرف خاندان و دولت و ملک

خانه تحویل کرد و جامه بدل

دیوش از راه معرفت می‌برد

ملکش بانگ زد که لاتفعل

نیک‌بختان به راحت ماضی

نفروشند عیش مستقبل

حاصل لهو ولعب دنیا چیست؟

نام زشت و خمار و جنگ و جدل

جای دیگر نعیم بار خدای

چشمهٔ سلسبیل زند منبل

نه تو بازآمدی که بازآورد

حسن توفیقت از خطا و زلل

غرقه را تا یکی نگیرد دست

نتواند برآمدن ز وحل

تا نگویی اناالذی یسعی

ای برادر هوالذی یقبل

بندگان سرکشند و بازآرد

دست اقبلا سیف دین و دول

همه شمعند پیش این خورشید

همه پروانه گرد این مشعل

لاجرم چون ستاره راست بود

نتواند که کژ رود جدول

فکر من چیست پیش همت او؟

نخل کوته بود به پای جبل

زحل و مشتری چنان نگرند

پایهٔ قدرت ای بزرگ محل

که یکی از زمین نگاه کند

به تأمل به مشتری و زحل

سعدیا قصه ختم کن به دعا

ان خیرالکلام قل و دل

دوستانت چو بوستان بادند

دشمنانت چو بیخ مستأصل

همه کامی و دولتی داری

چه دعا گویم ای امیر اجل؟

دشمنت خود مباد و گر باشد

دیده بردوخته به تیر اجل

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
منوچهری

گر ندانی ز زاغور بلبل

بنگرش گاه نغمه و غلغل

مسعود سعد سلمان

ای دو زلفت چو ماه در آخر

وی رخانت چو مشک در اول

احول اکحلی و متفقند

خلق در حسن احول اکحل

شده بار دگر کسی هم جفت

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
ابوالفرج رونی

آمد از حوت برنهاده ثقل

پیشوای ستارگان به حمل

پر لطایف نموده عرض هوا

در طرایف گرفته طول جبل

کرده بر آب و باد و خاک طباع

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه