سعدی » خبیثات و مجالس الهزل » المضحکات » شمارهٔ ۱ شخصی از فقیهی سؤال کرد که مرا آفتابهای هست شکسته، چون از ریدن فارغ میشوم آفتابه تهی میگردد. گفت: اول استنجا کن بعد از آن قضای حاجت.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
رونوشت متن رونوشت نشانی نمای مشابه کتابهای چاپی (فقط رایانه)پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.