شراب از دست خوبان سلسبیلست
و گر خود خون مِیخواران سبیلست
نمیدانم رطب را چاشنی چیست
همی بینم که خرما بر نخیلست
نه وسمست آن به دلبندی خضیبست
نه سرمست آن به جادویی کحیلست
سرانگشتان صاحب دلفریبش
نه در حنا که در خون قتیلست
الا ای کاروان محمل برانید
که ما را بند بر پای رحیلست
هر آن شب در فراق روی لیلی
که بر مجنون رود لیلی طویلست
کمندش میدواند پای مشتاق
بیابان را نپرسد چند میلست
چو مور افتان و خیزان رفت باید
و گر خود ره به زیر پای پیلست
حبیب آن جا که دستی برفشاند
محب ار سر نیفشاند بخیلست
ز ما گر طاعت آید شرمساریم
و ز ایشان گر قبیح آید جمیلست
بدیل دوستان گیرند و یاران
ولیکن شاهد ما بیبدیلست
سخن بیرون مگوی از عشق سعدی
سخن عشقست و دیگر قال و قیلست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و زیباییها و نیز تلخیهای زندگی و فراق است. شاعر به شراب و جذابیت محبوبان اشاره میکند و به حال خود پس از جدایی از معشوق میپردازد. او با استفاده از تشبیهات و نمادها، به توصیف احساساتش میپردازد و نشان میدهد که عشق واقعی بیبدیل است و تمام سخنانی که در این باره گفته میشود، در واقع عشق است که در پس آن نهفته است. شاعر با بیان عاطفه عمیق خود، بر پیچیدگیهای عشق و تاثیرات آن بر انسانها تاکید میکند.
خوبان: جمع خوب، زیبارویان / سلسبیل: نام چشمه ای است در بهشت که فقط یک بار در قرآن آیه ی ۱٨ سورهٔ انسان(۷۶) به کار رفته است:عَینا فیها تُسمّی سَلسبیلاً،از شمه ای که آن را سلسبیل می گویند. / سبیل: راه و طریق / سبیل بودن:رایگان بودن / جناس زاید: سلسبیل، سبیل / جناس مطرّف: خوب خون / معنی: اگر زیبارویان شراب دهند، مثل آب چشمهٔ بهشتی است؛ حتی اگر برای نوشیدنش خون نوشندگان آن رایگان باشد و ریخته شود، آن شراب به جان می ارزد. - منبع: شرح غزلهای سعدی
رطب: خرمای تر و تازه/ چاشنی: مزه /نخیل: نخل و درخت خرما / استعارهٔ مصرّحه: رطب(لب معشوق) / کنایه: خرما بر نخیل بودن(دور از دسترس بودن) / تناسب: رطب ،خرما، نخیل. / معنی:من مزه ی رطب(لب شیرین یار)را نمی دانم، فقط می بینم که لبان شیرین بر بلندای نخل قامت او قرار دارد و دست یافتن بر آن دشوار است. - منبع: شرح غزلهای سعدی
وسمه: ۵۲/۲. / دلبندی: دلبری و دلکشی / خضیب: ممال خضاب، رنگ کردن با حنا و گلگونه / سرمه: مادّه ای است سیاه رنگ که سبب ازدیاد نور چشم و زیبایی است، توتیا / کحیل:چشم سرمه کشیده، مکحول تناسب: وسمه، خضیب، سرمه، کُحل. / معنی: آن چیزی که ابروان را بدان آراسته ای وسمه نیست؛ بلکه خضابی است که بدان دل می بری و آنچه بر چشمان کشیده ای سرمه نیست؛ بلکه چشمان سرمه کشیده و فریبندهٔ توست. - منبع: شرح غزلهای سعدی
حنا:گیاهی که دارای برگ معروفی است که بدان رنگ کنند. / تشبیه مضمر: حنّا به خون مانند شده است. / معنی: آن سرانگشتانی که دل از کف صاحبدلان می رباید، به حنا آراسته نیست؛ بلکه با خون کشتگان سرخ شده است. - منبع: شرح غزلهای سعدی
الا حرف تنبیه است برای آگاهی، هان / محمل: کجاوه، هودج / رحیل: کوچ و رفتن. / استعاره ی مکنیّه:پای رحیلمعنی: هان ای کاروانیان، کجاوهٔ یار را به حرکت در آورید! زیرا بند ما بر پای کوچ و رفتن کاروان بسته شده است. چون ما کشیده می شویم، پس محمل را هم برانید تا از وی جدا نمانیم. - منبع: شرح غزلهای سعدی
لیلی و مجنون -> ۷/۱۰ / جناس مرکب: لیلی(بسیط)، لیلی(مرکّب از لیل + ی) / تلمیح:به داستان لیلی و مجنون / معنی: هر شبی که در جدایی از روی لیلی بر مجنون بگذرد، شب درازی خواهد بود. - منبع: شرح غزلهای سعدی
مشتاق: عاشق و شیفته / میل: واحد مسافت، مناره و نشانه ای که در راه می گذاشتند تا کاروان ها راه خود را گم نکنند. هر سه میل برابر با یک فرسخ بوده است.(لغت نامه) / معنی: کمند معشوق، پای عاشق را به بند کشیده و می دواند. دلدادهٔ شیفته فقط به دنبال معشوق می رود و نمی پرسد که مسافت بیابان چند میل است. - منبع: شرح غزلهای سعدی
تشبیه: رهرو راه عشق به مور مانند شده است. / تضادّ معنوی: مور،پیل / تضاد: افتان و خیزان / کنایه: افتان و خیزان(به سختی راه رفتن). / معنی: در راه معشوق باید مثل مور، افتان و خیزان ره سپرد؛ هرچند این راه بر زیر پای پیل و احتمالِ خطرِ درهم نوردیده شدن وجود داشته باشد. - منبع: شرح غزلهای سعدی
جناس اشتقاق: حبیب، محبّ. / معنی: در جایی که دوست اشارتی کند، اگر عاشق جان نثار نکند، بخل ورزیده است. - منبع: شرح غزلهای سعدی
طاعت: اطاعت و فرمانبرداری / قبیح: کار زشت / جمیل: زیبا و پسندیده. / معنی: اگر ما سر بر خط فرمان خوبان داشته باشیم، از عمل خویش شرمساریم؛ اما اگر خوبان کار ناروایی انجام دهند، آن را زیبا و پسندیده می دانیم. - منبع: شرح غزلهای سعدی
بدیل: مثل و مانند / نوعی ردّالصّدر علی العجز: بدیل / معنی: برای دوستان و یاران بدلی می توان در نظر گرفت؛امّا محبوب زیبای ما نظیری ندارد و بی همتاست. - منبع: شرح غزلهای سعدی
قال و قیل: سر و صدا و هیاهو. / آرایهٔ تکرار: سخن / جناس لاحق: قال،قیل. / معنی: ای سعدی! جز سخن عشق سخنی به میان میاور؛ زیرا سخن فقط سخن عشق است و سخنان دیگر سر و صدا و هیاهویی بیش نیست. - منبع: شرح غزلهای سعدی / دکتر محمدرضا برزگر خالقی / دکتر تورج عقدایی
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ز گمراهی دلم همرنگ نیلست
همانا غول بختم را دلیلست
اگر چه اهل عالم خیل خیلست
توئی مقصود و دیگرها طفیلست
ز ذات حق بذات حق دلیلست
خدا باشد چه جای جبرئیلست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.