بازت ندانم از سر پیمان ما که برد
باز از نگین عهد تو نقش وفا که برد
چندین وفا که کرد چو من در هوای تو
وان گه ز دست هجر تو چندین جفا که برد
بگریست چشم ابر بر احوال زار من
جز آه من به گوش وی این ماجرا که برد
گفتم لب تو را که دل من تو بردهای
گفتا کدام دل؟ چه نشان؟ کی؟ کجا؟ که برد؟
سودا مپز که آتش غم در دل تو نیست
ما را غم تو برد به سودا تو را که برد
توفیق عشق روی تو گنجیست تا که یافت
باز اتفاق وصل تو گوییست تا که برد
جز چشم تو که فتنه قتال عالمست
صد شیخ و زاهد از سر راه خدا که برد
سعدی نه مرد بازی شطرنج عشق توست
دستی به کام دل ز سپهر دغا که برد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و رنج عشق و جدایی سخن میگوید. او به پیمان و وفای معشوق اشاره میکند و میپرسد که چگونه وفا و محبت او به یکباره از بین رفته است. شاعر از چشمهای بارانی ابر که بر حال او میگرید یاد میکند و میگوید که فقط آه او را میشنود. او به معشوق میگوید که دلش را گرفته و معشوق در جواب میپرسد که کدام دل و کجا را گرفته است. در ادامه، شاعر به این اشاره میکند که نباید در عشق غم دلی داشت زیرا خود غم با یاد معشوق به وجود آمده است. او عشق را گنجی میداند که به سختی به دست میآید و همچنین به توفانی از فتنهها که فقط چشم معشوق را در خود دارد، اشاره میکند. در پایان، شاعر به مغلوب شدن خود در بازی عشق تشبیه میشود و در مورد سختیهای این راه صحبت میکند.
هوش مصنوعی: من نمیدانم آیا دوباره به سر پیمان ما خواهی آمد یا نه، اما آنکس که نشانه وفای تو را از دست داده، هنوز حسرت آن را در دل دارد.
هوش مصنوعی: من چندین بار به خاطر عشق تو وفا کردم، اما در عوض، در زمان جدایی از تو، درد و رنجهای زیادی را تحمل کردم.
هوش مصنوعی: چشم ابر بر حال دردناک من گریه کرد و جز صدای آه من، این داستان به گوش او نرسید.
هوش مصنوعی: گفتم که لبهای تو باعث شده دل من را ببری، او گفت: کدام دل را؟ چه خبری هست؟ چه زمانی؟ کجا این اتفاق افتاده است که دل من را بردهای؟
هوش مصنوعی: نگران نباش که در دل تو غم نیست، اما ما به خاطر غمت دچار اندوه و ناراحتی شدهایم. حالا این درد و ناراحتی، تو را به کجا میبرد؟
هوش مصنوعی: موفقیت در عشق به چهره تو گنجی پنهان است، و زمانی که دوباره به وصالت برسم، گویی آن گنج برایم به دست آمده است.
هوش مصنوعی: تنها چشمان تو هستند که تمام دیوانگی و آشفتگی جهان را به وجود آوردهاند و صدها عارف و زاهد از مسیر خداوند منحرف شدهاند.
هوش مصنوعی: سعدی شخصی نیست که در بازی عشق تو احساس شکست کند. او به زندگی و تجربیاتش نگاه میکند و میداند که باید در برابر مشکلات و دغدغهها استقامت کند. بهعبارتی دیگر، او از چالشهای عشق و زندگی نمیترسد و در تلاش است که شادی و رضایت را بهدست آورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۱۹ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.