نه آن شبست که کس در میان ما گنجد
به خاک پایت اگر ذره در هوا گنجد
کلاه ناز و تکبر بنه کمر بگشای
که چون تو سرو ندیدم که در قبا گنجد
ز من حکایت هجران مپرس در شب وصل
عتاب کیست که در خلوت رضا گنجد
مرا شکر منه و گل مریز در مجلس
میان خسرو و شیرین شکر کجا گنجد
چو شور عشق درآمد قرار عقل نماند
درون مملکتی چون دو پادشا گنجد
نماند در سر سعدی ز بانگ رود و سرود
مجال آن که دگر پند پارسا گنجد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این غزل به عشق و وصال و مضامین مرتبط به آن میپردازد. او میگوید که در چنین شبهایی (شب وصال) هیچکس نمیتواند در میان ما جا بگیرد. او از معشوق خود میخواهد که تکبر را کنار بگذارد و به تواضع برود. همچنین به محبت و هجران اشاره میکند و بیان میکند که در لحظات وصال، یاد هجران جایی ندارد. عشق را احساسی میداند که عقل را از کار میاندازد و در نهایت، عاشق (سعدی) دیگر به سر و صدای دنیا توجهی ندارد. شعر به تصویر کشیدن عمق عشق و احساسات میپردازد و به نوعی به ناپایداری دنیا اشاره میکند.
امشب از آن شب هایی نیست که کسی بتواند میان ما قرار گیرد و موجب جدایی ما گردد. به خاک پایت سوگند یاد می کنم که حتی ذره هم با تمام کوچکی نمی تواند در هوای میان من و تو جای گیرد. [به خاک پایت: قسم به خاک پای تو / گنجیدن: جای داشتن.] - منبع: شرح غزلهای سعدی
عشوه گری و غرور را همانند کلاهی از سر بردار و به گوشه ای بیفکن و کمربند خویش را باز کن، زیرا من بلندقامتی چون تو ندیده ام که قبا گنجایش او را داشته باشد. [ ناز: عشوه، عدم التفات معشوق به عاشق / قبا ---> بیت نهم غزل ۲۱ / کمر: کمربند / تشبیه: ناز و تکبر به کلاه، معشوق به سرو مانند شده است/ کنایه: کمرگشادن (قطع نظر و ترک کردن از کاری) / تناسب: کلاه، کمر، قبا ] - منبع: شرح غزلهای سعدی
در شب وصال از من داستان جدایی را مپرس، زیرا سرزنش های روزگار جدایی جرات حضور در خلوت خشنودی ندارد.[ عتاب: ملامت و سرزنش / رضا: در لغت به معنی خشنود شدن و خشنودی است. و در اصطلاح، سرور دل است به گذشتن قضا به آنچه پیش آید و نزد اهل سلوک، رضا عبارت است از لذت بردن در بلا و رفع کراهت و تحمل مرارت احکام قضا و قدر است. "رضا مقامی است سخت شریف و خدای تعالی در کتاب خود متذکر شده است که رضای او از بندگانش اکبر و اقدم بر رضای بندگان از اوست پس رضا باب الله اعظم است و بهشت دنیاست و به وسیله ء آن، دل بنده در حکم خدای قرار گیرد و سکونت یابد." ( اللّمع فی التصوف،۵۳ به نقل از شرح اصطلاحات تصوف ) رضا آخرین مرحله از سیر و سلوک است که بعد از توکّل قرار دارد و عده ای از عرفا آن را حال و برخی مقام می دانند. باید دانست که مقام رضا از تسلیم شدن بالاتر است، زیرا ممکن است انسان در برابر امری تسلیم گردد، ولی راضی و خشنود نباشد./ تشبیه: رضا به خلوت ] - منبع: شرح غزلهای سعدی
در محفل ما گل میفشان و شکر نثار مکن، در میان خسرو و شیرین چه جایی برای شکر اصفهانی وجود دارد؟ ( یعنی جایی وجود ندارد )[ خسرو وشیرین : ---> بیت ۴ غزل ۳۸ / شکر: بیت هشتم غزل ۷۸ / کنایه: شکر نهادن و گل ریختن برای کسی (ستایش و تملق کسی را کردن ) / جناس تام: بین دو "شکر " / ایهام تناسب: بین "شکر" ( اول ) در معنای غیر منظورش با "شیرین"] - منبع: شرح غزلهای سعدی
آنگاه که شور عشق از در در آید ،عقل قرار از کف می دهد، به راستی چگونه دو پادشاه می توانند بر سرزمینی فرمان برانند؟ [ تضاد عقل و عشق ---> بیت شسم غزل ۱۳۶ / مصراع دوم در گلستان، باب اول در سیرت پادشاهان حکایت سوم چنین آمده است: " ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند " ] - منبع: شرح غزلهای سعدی
سر سعدی از نوای رود و سرود چنان پر گشته است که دیگر جایی برای نصایح پارسا در آن باقی نمانده است. [ رود: نام بک نوع ساز / سرود: خوانندگی و گویندگی، رقص و سماع و شعر / مجال آنکه: چه جای آنکه ] - منبع: شرح غزلهای سعدی / دکتر محمدرضا برزگر خالقی / دکتر تورج عقدایی
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.