چشمت چو تیغ غمزه خونخوار برگرفت
با عقل و هوش خلق به پیکار برگرفت
عاشق ز سوز درد تو فریاد درنهاد
مؤمن ز دست عشق تو زنار برگرفت
عشقت بنای عقل به کلی خراب کرد
جورت در امید به یک بار برگرفت
شوری ز وصف روی تو در خانگه فتاد
صوفی طریق خانهٔ خمار برگرفت
با هر که مشورت کنم از جور آن صنم
گوید ببایدت دل از این کار برگرفت
دل برتوانم از سر و جان برگرفت و چشم
نتوانم از مشاهدهٔ یار برگرفت
سعدی به خفیه خون جگر خورد بارها
این بار پرده از سر اسرار برگرفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف عشق و درد ناشی از آن میپردازد. او از تأثیر عمیق و مخرب عشق بر عقل و هوش سخن میگوید و بیان میکند که عاشق به خاطر سوز دلش فریاد میزند. همچنین او به مشکلات ناشی از عشق و مشورت با دیگران اشاره میکند که همه پیشنهاد میدهند از این عشق دل بکند. در پایان، شاعر به احساسات خود و دردهایی که از عشق متحمل شده اشاره میکند و اشارهای به کشف اسرار درونی خود دارد.
هنگامی که چشمان تو غمزهٔ خونخوار را چونان شمشیری برکشید، هوش مردم با خرد به ستیزه در آمد و عشق را به عقل ترجیح داد. [غمزه : ناز و عشوه، اشاره به چشم و ابرو / به پیکار بر گرفت: به وسیلهء جنگ و جدال گرفت. / تشبیه: غمزه به تیغ "اضافه تشبیهی" / تقابل عقل و عشق: --- > بیت ۶ ، غزل ۱۳۶] - منبع: شرح غزلهای سعدی
چون عقل نماند، عاشق در اثر سوزی که درد عشق تو در وی پدید آورده بود، به فریاد آمد و مومن در اثر غلبه عشق تو کافر شد و زنار بر بست. [در نهادن: آغاز کردن] - منبع: شرح غزلهای سعدی
عشق تو خرد را مثل بنایی کاملا ویران ساخت و جور و ستم تو دروازهٔ خانهٔ امیدواری را به گونه ای بست که دیگر امیدی در دل نماند. [ بر گرفتن: بستن / تشبیه: عقل به بنا "اضافهٔ تشبیهی" / استعارهٔ مکنیه: درِ امید ] - منبع: شرح غزلهای سعدی
در اثر وصف روی تو آنچنان شور و غوغایی در خانقاه بر پاشد که صوفی ترک تصوف کرد و راهی خانهٔ می فروش گشت. [شور: وجد و حال، فتنه و آشوب / خانگه: خانقاه، مکانِ بودن دوریشان و مشایخ، معرّب خانگاه و مرکب از خانه و گاه است نظیر منزل گاه... / صوفی: پیرو طریقت تصوّف /خمّار: باده فروش ] - منبع: شرح غزلهای سعدی
در باب جور و ستم معشوق زیبا رو با هرکس مشورت می کنم، می گوید: لازم است که از این کار دلدادگی دست بر داری. [ کنایه: دل بر گرفتن از کاری، ترک و رها کردن کاری.] - منبع: شرح غزلهای سعدی
می توانم در راه عشق از سر و جان دست بشویم، اما قادر نیستم که از دیدن یار چشم بر دارم. - منبع: شرح غزلهای سعدی
سعدی بارها و به طور پنهانی رنج عشق را تحمل کرده و دم بر نیاورده بود، اما این بار از روی این کار پرده بر گرفت و آن را آشکارا مطرح ساخت. - منبع: شرح غزلهای سعدی / دکتر محمدرضا برزگر خالقی / دکتر تورج عقدایی
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
دل حظ خویشتن ز رخ یار برگرفت
دیده نصیب خویش ز دیدار بر گرفت
شیرین من بیامد و تلخی هجر خویش
از کام من بلعل شکر بار برگرفت
ملک سکندرست نه آب آنکه جان من
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.