گنجور

 
سعدی

شنیدم که پیری به راه حجاز

به هر خُطْوه کردی دو رکعت نماز

چنان گرم رو در طریق خدای

که خار مغیلان نَکَندی ز پای

به آخر ز وسواس خاطر پریش

پسند آمدش در نظر، کار خویش

به تلبیس ابلیس در چاه رفت

که نتوان از این خوب‌تر راه رفت

گرش رحمت حق نه دریافتی

غرورش سر از جاده برتافتی

یکی هاتف از غیبش آواز داد

که ای نیکبختِ مبارک نهاد

مپندار اگر طاعتی کرده‌ای

که نُزْلی بدین حضرت آورده‌ای

به احسانی آسوده کردن دلی

به از اَلْف رکعت به هر منزلی

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
حکایت به خوانش حمیدرضا محمدی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
بخش ۸ - حکایت به خوانش فاطمه زندی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
بخش ۸ - حکایت به خوانش امیر اثنی عشری
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش