شکر و سپاس بیقیاس، معبودی را جلّت قدرته که آفرینندۀ مخلوقات عالم است و روزیدهندۀ بنین و بنات آدم. کریمی که خوان نعمتش بر مطیع و عاصی و ادانی و اقاصی کشیده و گسترده، رحیمی که از دیوان رحمتش در گوش جان هر گنهکار در هر شب تار چند بار این ندا میرسد که هل من تائب هل من سائل هل من مستغفر. بخشایندهای که تار عنکبوت را سدّ عصمت دوستان کرد. جباری که نیش پشه ضعیف را تیغ قهر دشمنان گردانید. در فطرت کائنات به وزیر و مشیر و ظهیر و دبیر صاحب تدبیر محتاج نگشت. آدمی را به فضیلت نطق و مزیّت عقل از دیگر خلق ممتاز گردانید. نه از معصیت عاصیان صمدّیت او را نقصان یا آلایشی که ان الله لقوی عزیز، و نه از طاعت مطیعان احدیت او را سودی یا آرایشی که ان الله لغنی عن العالمین. و درود بی حد و ثنای بی عد بر سیّد رسل و هادی سبل، سرور کائنات و خلاصه موجودات، پیشوای انبیا و مقتدای اصفیا، محمد مصطفی علیه افضل الصلوات و اکمل التحیات که برگزیدهٔ آدمیان و رحمت عالمیان است و بر اصحاب و احباب او باد.
اما بعد بدان ای عزیز من اعزک الله فی الدارین که شبی از شبها اتفاقاً این بندۀ ضعیف نحیف اعجز خلق الله و احوجهم إلی رحمته و غفرانه علی بن احمد بن ابی بکر بیستون احسن الله عاقبته در مجمعی حاضر بود در خدمت جمعی از مخادیم عظام و ائمهٔ اسلام و موالی کرام و مشایخ انام ادام الله ایامهم، و گویندهای خوش الحان گویندگی میکرد. جمعیتی دست داد که خاص و عام آن مجلس هر یک در گوشهای بیهوش گشته چند خرقه تخریق شده چنان که حاضران مجلس بعد از فرو گذاشت متفقالقول بودند که در مدة العمر چنین سماعی دست نداده. فیالجمله در اثنای سماع قوّال از غزلهای مولانا شیخ الشیوخ فی عهده قدوةُ المحققین و زبدة العاشقین، افصح المتکّلمین و مفخر السالکین، شرف الملّة و الحق و الدّین، مصلح الاسلام و المسلمین شیخ سعدی شیرازی قدس سره این بیت برخواند که «نظر خدای بینان ز سر هوا نباشد». چهار بیت این غزل بر خواند و به غزلی دیگر رفت. یکی از حاضران مجلس بعد از آن که سماع به آخر رسید تمامی این غزل را از قوال طلب نمود یاد نداشت. از این خاکی التماس نمود که نسخۀ دیوان شیخ رحمه الله تعالی شما را هست اگر تمامی این غزل طلب داری منتی باشد. بنده بر حسب اشارت ایشان روز دیگر در مجموع «طیّبات» و «بدایع» و «خواتیم» و « غزلیات قدیم » نظر کردم و بر همه بگذشتم چند نوبت مکرر تا عاقبت بدان رسیدم.
در اثنای آن طلب یکی از دوستان تشریف حضور ارزانی فرمود. چون بنده را بدان شغل مشغول دید پرسید که غرض از این مطالعه چیست؟ صورت حال به خدمتش گفتم. فرمود که اگر دیوان شیخ را فهرستی بودی در طلب این همه زحمت نبودی و سهولتی داشتی. جمعی عزیزان نیز حاضر بودند و همه بر این اتّفاق کردند و گفتند تو را این سعی از برای ما میباید کرد و فهرستی بر آن میباید نهاد. بنده را این معنی در خاطر بنشست و بدان مشغول شدم و مجموع غزلها در این نسخه از گفتههای شیخ رحمة الله علیه از «قصاید» و «طیبات» و «بدایع» و «غزلیات قدیم» جمع کرد، و بر حرف اول هر غزل بر طریق تهجی بنهاد، و در شهور سنهٔ ست و عشرین و سبعمائه هجری به اتمام رسانید. بعد از هشت سال که از این تاریخ بگذشت و چند نسخه بدین نمط بیرون شد، روزی با جمعی عزیزان در گوشه ای نشسته بودیم شخصی رقعه ای نوشته بود و این یک بیت به ضرب المثل پیوسته:
من در وفای عهد چنان کند نیستم
کز دامن تو دست بدارم به تیغ تیز
یاران التماس باقی این غزل کردند. دیوان را طلب داشتم و بعد از جستن بسیار نیافتم، سبب آن بود که فهرست بر حروف اول از مطلع هر غزل نهاده بود و این یک بیت از میانه غزل بود. یکی از دوستان گفت که اگر این فهرست که به حرف اول غزلهاست به حرف آخر بودی آسانتر به آن دانستنی رسیدن. اگر سعی کنی و بر حروف آخر هم بر طریق تهجی فهرستی بنهی تو را یادگاری باشد و یاران را منّتی تمام. بر ایجاب ملتمس ایشان مدتی سعی نمودم و بر حرف آخر هم از هر غزل به طریق حروف تهجی فهرستی نهادم و در آخر رجب سنهٔ اربع و ثلاثین و سبعمائه به اتمام رسید تا خواننده را از آن حظّی وافر باشد و این بنده را به دعای خیر مدد فرمایند. باشد که از روح مبارک شیخ قدس سره همگنان را فیضی رسد.
پس بدان ای عزیز من وفقک اللهُ تعالی مراضیه که جمع آورندۀ دیوان شیخ رحمة الله علیه در اصل وضع بنیاد بر بیست و دو کتاب کرده بود. شانزده کتاب و شش رساله و بعضی به هفت رساله بنوشتند چنانچه بیست و سه میشد. سبب آن که مجلس هزل هم در اول داخل رسالهٔ ششگانه نوشته بودند. بنده این رساله را از اول به آخر کتاب نقل کردم و داخل مطایبات کردم که در اول کتاب خوشایند نمینمود تا بیست و دو شد. و باقی را هیچ تصرف نکرد و هم بدان ترتیب گذاشت. و مستظهرم به کرم عمیم و لطف جسیم ارباب کرم که اگر پسندیدۀ نظر مبارکشان آید این کمینه را به دعایی یاد فرمایند. و اگر قصوری بیابند قلم عفو بر جریدۀ خطای این مسکین کشند. اللهم اختم بالسعادة آجالنا و حقق بالزیادة آمالنا و اغفرلنا و لابائنا و لجمیع المؤمنین و المؤمنات و المسلمین و المسلمات برحمتک یا ارحم الراحمین و صلی الله علی خیر خلقه محمد و آله اجمعین.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن پیمانی از شکر و سپاس به خداوند متعال است که آفریننده مخلوقات و روزیدهنده مردم است. نویسنده از قدرت و رحمت خدا سخن میگوید و در وصف مقام پیامبر اسلام، محمد مصطفی (ص)، به نشان دادن ارادت و محبتش به ایشان پرداخته است.
سپس نویسنده به خاطرهای از شبنشینی با علمای دین اشاره میکند که در آن مجلس، قوالی به خواندن اشعار سعدی پرداخته است. او از تلاش خود برای جمعآوری اشعار سعدی و تنظیم فهرست آنها صحبت میکند و در نهایت توضیح میدهد که چگونه با همراهی دوستانش توانسته است این فهرست را به پایان برساند. نویسنده از دعای خیر برای خود و دیگران و همچنین از طلب عفو برای اشتباهاتش میگوید.
متن به زیبایی از عشق به علم و ادب و احساس تواضع در برابر بزرگانی چون سعدی سخن میگوید و نشان میدهد که چگونه میتوان از کسانی که در مسیر شناخت و محبت الهی گام برمیدارند، بهرهمند شد.
هوش مصنوعی: به خاطر نعمتها و رحمتهای بیپایان خداوندی که خالق جهان و روزیدهنده به انسانهاست، سپاسگزاریم. او بر سر سفره نعمت خود همۀ بندگان، چه مطیع و چه گنهکار، را نشسته است و در قلب هر انسانی، حتی در شبهای تاریک، ندا میدهد که آیا کسی هست که بازگردد، درخواست کند یا طلب بخشش کند؟ او بخشایندهای است که از کید دشمنان دور نگهداشته و همچنین خالق و حکمفرمایی است که در کارهایش به هیچکس نیازمند نیست. او انسان را با ویژگی عقل و قدرت سخن گفتن از سایر مخلوقات ممتاز ساخته است. نه خطاهای بندگان، از عظمت او میکاهد و نه اطاعت بندگان، به او سودی میبخشد، چراکه او قوی و بینیاز از خلق است. همچنین درودها و ستایشهای بیپایان بر پیامبر بزرگ اسلام، محمد مصطفی، که پیشوای پیامبران و مظهر رحمت برای جهانیان است و بر یاران و دوستانش باد.
هوش مصنوعی: در یک شب، بندهای ضعیف و نیازمند به رحمت و بخشش خداوند در جمعی از شخصیتهای بزرگ و علمای دین حاضر بود. در آن مجلس، گویندهای خوشصدا به ایراد سخن مشغول بود و جوی خاص ایجاد شده بود که همه حاضران به وجد آمده و تحت تأثیر قرار گرفتند. پس از پایان سخنرانی، همه متفقالقول بودند که چنین حالتی را هرگز در طول زندگی خود تجربه نکردهاند. در جریان صحبت، قوال شعری از شیخ سعدی شیرازی خواند که در آن به یکی از ابیات اشاره شده بود: «نظر خدای بینان ز سر هوا نباشد». پس از پایان برنامه، یکی از حاضران از قوال خواست تا تمام آن غزل را برایش بخواند، اما او یادداشت نکرده بود. او از بنده درخواست کرد که اگر نسخهای از دیوان شیخ داشته باشم، بگذارم آن غزل را پیدا کند. بنده به دنبال آن، روز بعد به بررسی اشعار مختلف پرداختم تا اینکه در نهایت به آن غزل رسیدم.
هوش مصنوعی: در حین اینکه مشغول کاری بودم، یکی از دوستانم به دیدن من آمد. وقتی او مرا در آن کار دید، پرسید که هدف از این مطالعه چیست. من موضوع را برایش توضیح دادم. او گفت اگر فهرستی از دیوان شیخ وجود داشت، نیازی به این همه زحمت نبود و کار راحتتری پیش رو داشتی. چند نفر دیگر نیز آنجا بودند و همه بر این نظر توافق کردند که این تلاش برای ما لازم است و باید فهرستی برای آن تهیه کرد. این موضوع در ذهنم نقش بست و شروع به کار کردم. غزلها و اشعار شیخ رحمتالله علیه را از بخشهای مختلف مثل قصاید، طیبات و غزلیات قدیم جمعآوری کردم و هر غزل را بر اساس حرف اول آن تنظیم کردم. در سال 720 هجری، این کار را به پایان رساندم. پس از هشت سال که از آن زمان گذشت و چند نسخه به همین شکل منتشر شد، روزی با چند دوست دیگر نشسته بودیم که شخصی نامهای نوشت و یک بیت شعر به ضربالمثل آورد.
هوش مصنوعی: من در وفای به وعدهام به اندازهای پایبند هستم که حتی اگر با تیزترین شمشیر هم روبهرو شوم، هرگز از دامن تو دست نخواهم کشید.
هوش مصنوعی: دوستان درخواست میکردند که باقی مانده این غزل را پیدا کنم. به دنبال دیوان شعر بودم و با وجود جستجوی زیاد، موفق نشدم، زیرا فهرست بر اساس حروف اول هر غزل تهیه شده بود و این یک بیت از وسط یک غزل بود. یکی از دوستان پیشنهاد داد که اگر فهرست بر اساس حروف آخر غزلها بود، پیدا کردن آنها آسانتر میشد. لذا تصمیم گرفتم که فهرستی از حروف آخر هر غزل ترتیب دهم و این کار را انجام دادم. این فهرست را در پایان رجب سال 743 هجری به اتمام رساندم تا خوانندگان بتوانند از آن بهرهمند شوند و از دوستانم خواستم که دعا کنند. امیدوارم که دیگران نیز از فیض روح بزرگ شیخ بهرهمند شوند.
هوش مصنوعی: بدان ای عزیز، خداوند توفیق دهد که جمعآورنده دیوان شیخ رحمت الله علیه در ابتدا برنامهریزی خود را بر اساس بیست و دو کتاب تنظیم کرده بود. شامل شانزده کتاب و شش رساله بود و برخی نیز به نوشتن هفت رساله پرداخته بودند که مجموعاً بیست و سه میشد. دلیل این موضوع آن بود که در ابتدا، مجلس هزل نیز در رساله ششگانه ذکر شده بود. من این رساله را از اول تا آخر کتاب انتقال دادم و در متن آن مطالبی را اضافه کردم که در ابتدای کتاب مناسب نمیآمد، تا به بیست و دو برسد. باقی مطالب را دست نمیزدم و بر همان اساس باقی گذاشتم. امیدوارم با مهربانی و لطفی که از بزرگواران سراغ دارم، اگر مورد توجه شما قرار گیرد، این حقیر را در دعاهای خود یاد کنید. و اگر نقصی یافتی، لطفاً بر خطاهای من ببخشایید. خدایا، عمر ما را با سعادت ختم کن و آمال ما را به زیادتی تحقق ببخش و ما و پدرانمان و تمامی مؤمنان و مؤمنات و مسلمین و مسلمین را به رحمتت بیامرزا، ای مهربانترین مهربانان. و بر بهترین مخلوقت، محمد و خاندانش، درود بفرست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.