نظام عالم و خورشید ملک و ذات هنر
نصیر دولت و پشت هدی و روی ظفر
ابوالمظفر شاه مظفر ابراهیم
که اختیار خدای است و افتخار بشر
سپهر دولت عالیش را کهین برجی است
زمین ولایت صافیش را کهین کشور
ز حزم اوست بهر کامگاه صد ناظر
ز عزم اوست بهر تیردار صد لشکر
گشاده چشم به دیدار او شهور و سنین
نهاده گوش به گفتار او قضا و قدر
اگر شمایل حلمش به باد برگذرد
دهد شکوه تجلیش باد را لنگر
وگر فضایل طبعش به کوه برشمرند
سبک ز خاصیتش کوه را برآید پر
لطیفه های عرض راز بهر خویشی جنس
همی به چرخ برد همتش گرفته به پر
گرو به جنس عرض نیستی بدین معنی
فرود چرخ نهشتی فراز یک جوهر
چگونه گوئی کز کوکنار یابد خواب
کسی که او را سودا دهد سهر به سحر
از آن سپس که همی عدل و سهم شاه دهند
به چشم راحت خواب و به چشم رنج سهر
بهشت ملک جهان را ز تیغ نصرت شاه
صراط وار پلی مشگل است پیش اندر
که جز به قوت ایمان و امر طاعت او
برو نیارد دور سپهر کرد گذر
کسی که فکرت او برنهد به ذروه قدم
کسی که حکمت او برکشد به جیحون سر
ز دولتش به هوا برگرفته بیند جای
ز نصرتش به زمین درگشاده یابد در
خیال هیبت او گربه بیشه عبره کند
در او به عبرت بگذر به حال او بنگر
به جوی آب درش آب رنگ مانده سراب
به روی خاک برش خاره گشته خاکستر
نه هیچ ساکن و جنبان بر او مگر انجم
نه هیچ طایر و سایر در او مگر صرصر
چو شیر رایت شیر دلیر او بیدل
چو شاخ آهو شاخ درخت او بی بر
توئی که باد نیابد به بارگاه ترا
توئی که خاک ندارد به دستگاه تو زر
زامن عدل تو در صید باز گیرد کبک
ز سهم تیغ تو در رزم ماده گردد نر
به جای جد تو دهر آلتی است هزل نمای
بشان ملک تو عدل آیتی است حق گستر
نهد یقین تو بر طبع سنگ مهر و وفا
نهد نگین تو در مهر موم سمع و بصر
همیشه تا که بود در نظاره گاه سپهر
یکی ز شادی فربه یکی ز غم لاغر
کمال دولت یاب و جمال نعمت بین
نهال ملک نشان و بساط عدل سپر
دهان عالم بر مدحتت گشاده زبان
میان جوزا بر طاعتت ببسته کمر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به وصف شاه مظفر ابراهیم میپردازد و او را به عنوان حاکمی دانا و عادل معرفی میکند که قدرت و خردش سبب برقراری نظم و آرامش در حکومتش است. او به ویژگیهای مثبت شاه اشاره میکند، مانند حزم و عزم، و اینکه چگونه این صفات سبب پیروزیها و موفقیتهای او میشود. همچنین نمایشی از عظمت و شکوه دولت و سرزمینش به تصویر کشیده شده است. شاعر از اثرات عدالت شاه بر مردم و جهان سخن میگوید و بر اهمیت ایمان و طاعت در موفقیتها تأکید میکند. در نهایت، او به تمجید و مدح شاه پرداخته و او را الگوی خوبی برای رهبری معرفی میکند.
هوش مصنوعی: این بیت به بیان نظام و ترتیب کیهانی و اهمیت خورشید به عنوان منبع نور و زندگی میپردازد. همچنین به ویژگیهای برجسته هنر و نقش آن در حمایت از دولت اشاره دارد، که همچون پشتیبان و هدایتگر، به سوی پیروزی و موفقیت پیش میبرد.
هوش مصنوعی: ابوالمظفر شاه مظفر ابراهیم، کسی است که قدرت او از جانب خداوند است و برای انسانها مایه افتخار به شمار میآید.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که در این شعر، شاعر به عظمت و اهمیت سرزمین و کشوری که در آن زندگی میکند، اشاره دارد. او معتقد است که کشورش به نوعی مظهر قدرت و شکوه است و زمین آن، نمادی از حکومت و مدیریت صحیح در آن دیار میباشد. به بیان دیگر، شاعر برتری و اعتبار کشورش را به تصویر میکشد و این احساس را منتقل میکند که این سرزمین جایگاه ویژهای در جهان دارد و میتواند به عنوان نماد رشد و شکوفایی دیده شود.
هوش مصنوعی: از هوشیاری و احتیاط او، برای به دست آوردن خواستهها، میتوان به وجود بسیاری ناظران اشاره کرد و از اراده و تصمیم او، میتوان به قدرت و آمادگی بالای سپاه اشاره کرد.
هوش مصنوعی: چشمم را به تماشای او گشودهام و سالها و ماهها را گذراندهام، گوشم به شنیدن سخنان او سپرده شده است، زیرا همه چیز به دست تقدیر است.
هوش مصنوعی: اگر صبر و بردباری او با باد پراکنده شود، شکوه و زیبایی او همچون لنگری به باد متصل میشود.
هوش مصنوعی: اگر ویژگیهای نیکوی او را با ویژگیهای یک کوه مقایسه کنند، اینقدر بزرگ و برجسته است که کوه را از جا بلند میکند.
هوش مصنوعی: نکتههای لطیف را برای نزدیکان گفتن، از جنس آرزوهای خود را به آسمان میبرد و همت خود را به اوج میرساند.
هوش مصنوعی: در اینجا به این موضوع اشاره شده که گروه و دستهای که به یک نوع ماده یا جنس تعلق دارند، در واقع در سطح پایینتری از وجود قرار دارند. به طور کلی، برتری و عظمت در وجود به ذات و جوهر واقعی چیزی بستگی دارد و نه به شکل یا نمای ظاهری آن. در نتیجه، نخستین جایگاه و مقام بالایی که به آن اشاره شده، به دلیل اصل وجود جوهر آن است.
هوش مصنوعی: چطور میتوانی بگویی که کسی که در انتظار عشق و زیبایی است، خواب آرامی پیدا کند؟ آن هم در سحرگاه، وقتی همه چیز او را به آرزوهایش میکشاند.
هوش مصنوعی: پس از آن که بخواهد عدالت و سهم پادشاه را به چشم راحتی و خواب آسان بدهند و به چشم رنج و زحمت بگذارند.
هوش مصنوعی: بهشت، سرزمین وسعت و زیباییهاست که به لطف حمایت و پیروزیهای شاه، راهی دشوار و پرچالش برای دسترسی به آن وجود دارد.
هوش مصنوعی: فقط با قدرت ایمان و اطاعت از او میتوان بر مشکلات و سختیهای زندگی غلبه کرد و از چرخ زمان عبور کرد.
هوش مصنوعی: کسی که اندیشهاش او را به قلههای بلند میکشاند و کسی که دانشش باعث میشود تا دریاها را زیر پا بگذارد.
هوش مصنوعی: از نعمتهای او، آسمانها را با چشم خود میبیند و به خاطر پیروزیاش، بر زمین نیز راهی مییابد.
هوش مصنوعی: تصور شمایل او سبب میشود که گربه جنگل تحت تاثیر قرار بگیرد. با دقت به حال او نگاه کن و از آن پند بگیر.
هوش مصنوعی: در جوی آبی که رنگش باقی مانده، تصویری از آب جوشیده به نظر میرسد و بر روی خاک، لکههایی از خاکستر و خاروخس وجود دارد.
هوش مصنوعی: هیچ چیز ثابت و متحرکی در او وجود ندارد مگر ستارهها و هیچ پرنده و چیزی دیگر در او نمیبینید جز باد سرد و تند.
هوش مصنوعی: او همچون شیری دلیر و شجاع است و بیدل (بیدرد) مانند شاخ آهوست که ظرافت و زیبایی خاصی دارد، اما همچنان شاخ درخت بیبرش را نشان میدهد که به معنای بیمیوه بودن است.
هوش مصنوعی: تو آن کسی هستی که هیچ بادی نمیتواند به جایگاه تو نزدیک شود و تو از آن دسته افرادی هستی که گرد و غبار هم نمیتواند به مقام و موقعیت تو نزدیک شود.
هوش مصنوعی: زمانی که عدالت تو برقرار است، کبک به دام میافتد و از قدرت شمشیر تو در میدان نبرد، نر به ماده تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: به جای جد تو، دنیا وسیلهای بیهوده و خالی است. در عوض، ملک تو باید بر پایه عدالت بنا شود که خود نشانهای از حق و حقیقت است.
هوش مصنوعی: قلب تو را به سنگ محک وفا و محبت تبدیل میکند و نشانهای از عشق و دوستی را در وجودت به وجود میآورد که همچون نگینی در موم، نرم و قابل پذیرش است.
هوش مصنوعی: هرگاه به آسمان نگاه کنی، میبینی که یکی به خاطر شادیهایش بزرگ و فربه شده و دیگری به خاطر غمهایش لاغر و نحیف.
هوش مصنوعی: به اوج موفقیت و زیبایی نعمتها دست یاب و نشانههای حکومت و پایههای عدالت را ببین.
هوش مصنوعی: زبان علمای بزرگ به خاطر ستایشت باز شده است و در عین حال، بر دلها برای اطاعت از تو عزم و اراده محکم بسته شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چگونه برخورم از وصل آن بت دلبر
که سوخت آتش هجرش دل مرا در بر
طمع کند که ز معشوق برخورد عاشق
بدین جهان نبود کار ازین مخالفتر
از آنکه عاشق نبود کسی که دل ندهد
[...]
فسانه گشت و کهن شد حدیثِ اسکندر
سخن نو آر که نو را حلاوتیست دگر
فسانهٔ کهن و کارنامهٔ به دروغ
به کار ناید رو در دروغ رنج مبر
حدیثِ آنکه سکندر کجا رسید و چه کرد
[...]
بنوبهار جوان شد جهان پیر ز سر
ز روی سبزه بر آورد شاخ نرگس سر
خزان جهان را عهد ار چه کرده بود کهن
بهار عهد جهان باز تازه کرد ز سر
هوا نشاند ببرگ شکوفه در، یاقوت
[...]
پلی شناس جهانرا و نو رسیده براو
مکن عمارت و بگذار و خوش ازو بگذر
کرا شنیدی و دیدی که مرگ دادامان
ز خاص و عام و بدو نیک و از صغیر و کبر
اگر هزار بمانی و گر هزار هزار
[...]
بفال سعد و خجسته زمان و نیک اختر
نشسته بودم یک شب بباغ وقت سحر
ز باختر شده پیدا سر طلایۀ روز
کشیده لشکر شب جوق جوق زس خاور
فلک چو بیضۀ عنبر نمود و انجم او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.