گنجور

 
رودکی

وقت شبگیر بانگ نالهٔ زیر

خوشتر آید به گوشم از تکبیر

زاری زیر و این مدار شگفت

گر ز دشت اندر آورد نخجیر

تن او تیر نه، زمان به زمان

به دل اندر همی‌گذارد تیر

گاه گریان و گه بنالد زار

بامدادان و روز تا شبگیر

آن زبان‌آور و زبانش نه

خبر عاشقان کند تفسیر

گاه دیوانه را کند هشیار

گه به هشیار برنهد زنجیر

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عنصری

دل و دامن تنور کرد و غدیر

سرو و لاله کناغ کرد و زریر

ناصرخسرو

ای زده تکیه بر بلند سریر

بر سرت خز و زیر پای حریر

شاعر اندر مدیح گفته تو را

که «امیرا هزار سال ممیر»

ملک را استوار کرده‌ستی

[...]

مسعود سعد سلمان

خواجه بوسعد عمدة الملکی

همچنین سالها بمانی دیر

عقل را دانش تو گیرد دست

آز را بخشش تو دارد سیر

عدل را ظلم خواست کرد تباه

[...]

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
وطواط

ای بتو چشم مکرمات قریر

قدر تو بر فلک نهاده سریر

آفتاب جلالتی و ترا

نیست مانند آفتاب نظیر

چاکر طبع تست بحر محیط

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از وطواط
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه