بخش ۵۸ - نادر مازندرانی
اسمش میرزا اسداللّه. مولد و منشاء ایشان قریهٔ شهر خواست مِنْمضافات اشرف البلاد اشرف و آن از معارف بلاد دار المرز مازندران است و جناب میرزا اباً عن جد از اعیان و اشراف آن قصبه بوده و به طریق موروث بعضی از قرای آنجا متعلق به او گشته. در بدو حال طالب تحصیل کمالات گردید. بعضی مطالب علمیه را در نزد علمای آن مملکت تحصیل کرده، بعد از آن از دارالمرز به عراق آمده سالها در عراق به تخصیص در اصفهان به کسب فضایل و خصایل پرداخت. مراتب عقلیه را در خدمت حکمای معاصرین پرداخت و چندی به غرض نفسانی به قدح صوفیه بعضی رسالات مترتب ساخت و این معنی به خاطر خواه و استعانت یکی از منکرین صاحب جاه صورت یافت و به حمایت و رعایت وی به محفل شهنشاهی شتافت. چون جرح وی این طایفه را محضاًللّه نبود و در این طریقه طریق غرض میپیمود، اطوار وی مطبوع و معقول عقلا نیفتاده و زبان به ملامت و تهدید وی گشاده. لهذا حضرت شاهنشاهی کتب وی را ضبط و از این عمل وی را مانع شدند. بالاخره در تبریز از کتب سلف و متقدمین از طبقهٔ حکماء و علماء و عرفا تتبع نموده و بعضی اخبار را با یکدیگر تطبیق فرموده. به مدلول آیهٔ وافی هدایه وَالَّذینَ جَاَهُدوا فِیْنَا لَنَهْدِیَّنهُمْسُبُلَنا حق بر وی ظاهر شده از عقاید سابق نادم گردید و مرحلهٔ بسیار در طلب اهل معرفت برید و به خدمت بعضی از عارفین زمان رسید و انابه پیشه گزید. غرض، صحبت و ملاقاتش مکرر اتفاق افتاده. فاضلی مجرد و حکیمی موحد است و معانی مذکوره مسطوره را خود به تفصیل بیان نمودو خواهشمند گردید که کیفیت حالش به همین تفصیل نوشته آید تا اگر بعد از این از بعضی نوشتجاتش ظاهر شود معلوم گردد که از روی اشتباه و غرض نوشته شده است بهتان و افتراست واز مشایخ علمای معاصرین به جناب شیخ احمد لحسوی و جناب میرزا ابوالقاسم شیرازی اظهار اخلاص مینمود. باری دو مثنوی منظوم فرموده. هر دو را فقیر دیده و این ابیات را گزیده:
فِی التّوحید
سبحان اللّه زهی خداوند
بی زاد و نژاد و کفو و پیوند
بی صورت و نقشبند صورت
بر حسب مشیت و ضرورت
دور از همه لفظ و وضع و معنی
در معنی لفظ و وضع پیدا
نادیدهٔ دیده آفریده
بینندهٔ دیدهها ندیده
گویندهٔ گفته و نگفته
وز گفت و نگفتهها نهفته
ستار عیوب و کاشف غیب
دانای عیوب و ساتر عیب
رفتار آموز هفت سیار
هنگامه فروز هشت گلزار
بی آلت و ناخدای نه فُلک
سُبْحانَ اللّهِ مَالِکِ الْمُلْک
ای بر احدیت تو ناطق
معدود مخالف و موافق
در بزم شهود مخزن سر
آثار تو مخفی است و ظاهر
در معرفت تو عقل و ادراک
بنهاده سر نیاز بر خاک
پیدایی و ظاهر و عیانی
لیک از همه دیدهها نهانی
از دوست جهان پر و ز ما دور
چون نور ز هور و هور از نور
او در همه و همه در او در
چون تابش تابهها در آذر
این پرده شکافتن نشاید
از مور تهمتنی نیاید
شد صرف مبانی و معانی
یک سر همه عمر و زندگانی
وَلَهُ فی السّلُّوکِ والتّحقیق
زین حاصل من حروف و اصوات
زان واصل من که مات مافات
کردم پی اهل دل تکاپوی
تازان و دوان شدم به هر سوی
یک جوهر بی عرض ندیدم
دور از غرض و مرض ندیدم
زاهد که نماز می گذارد
اندر پی آز میگذارد
عابد که عبادتش خصال است
کارش همه وزر یا وبال است
تدریس مدرسان مدرس
تسخیر عوام باشد و بس
از موعظه واعظان منبر
دارند هوای اسب و استر
مفتی ز فتاوی مخالف
معتل العین بل مضاعف
ترسا و کلیسیا و دیرش
رفتم دیدم سلوک و سیرش
بردم رشکی ز پیر ترسا
که لرزه فکند در کلیسا
گر نه ز کف تو جام گیرد
ترسا تثلیث کی پذیرد
آن را که به حصر و عد نیاید
وندر شمر و عدد نیاید
یکتا گفتنش اعتباری است
گفتن سه و دو ز هرزه کاریست
در دهر به هر که در رسیدم
وز دیدهٔ اعتبار دیدم
جز نقش تواش نبود در دل
جز فکر تواش نبود حاصل
مهر تو به مهر و ماه تابید
هندو مه و مهر را پرستید
آبی ز تو سوی آتش آمد
بر مغبچه آتشت خوش آمد
شوری ز تو اندر آب افتاد
یک فرقه در اضطراب افتاد
عکس تو به روی بت در افتاد
بت قبلهٔ قوم دیگر افتاد
رنگی ز تو ریخت در گلستان
بلبل شده کودک دبستان
از مهر تو نیست کس معرّا
آفاق و انفس هَلُمَّ جَرا
ننگر به من و دو رنگی من
بر ضیغمی و پلنگی من
کس آب ز تشنه باز گیرد
تا تشنه ز تشنگی بمیرد
سنگی است که میرباید آهن
کمتر تو نه زانی و نه زین من
چون کاه ربا ربای کاهم
کز کاه کشان گذشت آهم
گر موج خطا ز من برآید
بر تو ز خطای من فزاید
شد دامنت ار ز ابر من تر
تردامنیت ز ابر خوشتر
از بادم اگر غبار داری
زین تیرگی اعتبار داری
ظاهر بود این که بی کم و کاست
دریاست که موج و موج دریاست
آنگاه نقاب برگشاید
دریا که به موج اندر آید
حسن دریا ز موج پیداست
موج آیینهٔ جمال دریاست
هر گل که نه رنگ و بوی دارد
پیش بلبل چه روی دارد
شاهد که نه غازه دارد و رنگ
بگریز ازو هزار فرسنگ
از رنگ فزود خط و خالت
از رنگ چرا بود ملالت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: میرزا اسدالله، اهل قریه خواست در مازندران، از خانوادهای شریف و مشهور بوده و در جستجوی علم و کمالات به عراق و سپس به اصفهان رفت. او به کسب معرفت و آموختن از حکما و عارفان زمان خود اشتغال داشت و در این مسیر، با انتقادات و چالشهایی از سوی صوفیان روبرو شد. با این حال، او به مرور زمان به فکر تغییر عقایدش افتاد و به سمت حقایق معنوی گرایید.
میرزا اسدالله به مطالعه آثار سلف و علمای پیشین پرداخت و به این نتیجه رسید که باید در طلب اهل معرفت بیشتر تلاش کند. او با عارفان ملاقات کرد و به انابه و ارادت پیشه گرفت. او دو مثنوی در موضوع توحید و سلوک نوشت که به دنبال آن به بیان عقاید خود پرداخته و از اشتباهات گذشتهاش ابراز ندامت کرد. شعرهای او عمیق و پر از حس معنوی بود و به نقد شرایط اجتماعی و دینی زمان خود میپرداخت.
هوش مصنوعی: میرزا اسدالله از یک روستای نزدیک به شهر خواست در مازندران به دنیا آمده است. خانوادهاش از افراد برجسته و اشراف آن منطقه بودهاند و به همین دلیل برخی از زمینهای آنجا به ارث به او رسیده است. او از همان ابتدا به دنبال کسب علم و کمالات بوده و برخی از علوم را از علمای منطقه آموخته است. بعداً به عراق سفر کرده و سالها در اصفهان به تحصیل و کسب فضایل پرداخته است. در این زمان، به نقد و انتقاد از صوفیها پرداخته و برخی کتب و رسالات در این زمینه نوشته است. اما به خاطر این انتقادات، مورد غضب واقع شد و آثارش در زمان شاه توقیف گردید. در تبریز به مطالعه کتب قدما و حکما پرداخت و به نتایجی رسید که او را از نظرات قبلیاش منصرف کرد. سپس با برخی عارفین ملاقات کرده و در جستجوی معرفت بیشتر قرار گرفت. او فردی عاقل و خالصدل شناخته میشود و خواهان این است که زندگینامهاش بهطور کامل نوشته شود تا در صورت انتشار نوشتههایش، اکاذیب و افتراها مشخص شود. در پایان، دو مثنوی سروده است و به نقل از آنها ابیات انتخابی نیز دارد.
هوش مصنوعی: خداوندی را میستاییم که نه نژادی دارد و نه وابستگیای، بیهمتا و بینظیر است.
هوش مصنوعی: این جمله بیان میکند که موجودات و اشیاء، بدون داشتن شکل و ظاهر مشخص، به خواست و ضرورت آفریننده به وجود آمدهاند. به عبارت دیگر، وجود آنها وابسته به اراده و نیاز هستی است و شکل و ظاهری که دارند، نتیجهای از این اراده است.
هوش مصنوعی: به دور از تمام واژهها و شکلها و معانی، حقیقت در خود واژهها و شکلها آشکار است.
هوش مصنوعی: چشمِ نادیده، چیزی که دیده نمیشود، خالقِ بینندههایی است که خود نیز چیزی را نمیبینند.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که شخصی که حرف میزند، هم در گفتهها و هم در نادانستهها، معانی و مفاهیم عمیقتری نهفته است. به عبارتی، صحبتهای او تنها سطحی نیستند و در پس آنها اشارات یا نکات پنهانی وجود دارد که به فهم کامل او وابسته است.
هوش مصنوعی: کس که عیبها را میپوشاند و رازها را آشکار میکند، دانای به عیبها و پنهانکار در پوشاندن آنهاست.
هوش مصنوعی: رفتار خود را در زمانهایی که هفت سیاره در حال حرکت هستند، بیاموز و از زیباییهای هشت گلزار بهرهمند شو.
هوش مصنوعی: بدون ابزار و فرمانده، کشتی آسمانی در دست خداوندی است که مالک همه چیز است.
هوش مصنوعی: ای تو همان واحد مطلق که همیشه صدایت میزنند، چه کسانی که با تو همنظرند و چه آنانی که با تو مخالفند.
هوش مصنوعی: در جمعهای معنوی و عرفانی، رازهای عمیق تو پنهان است و فقط در باطن قابل مشاهده است.
هوش مصنوعی: در شناخت تو، عقل و درک آدمی فروتنانه سر خود را بر زمین گذاشتهاند و به خاک میسپرند.
هوش مصنوعی: تو در دسترس و معلوم هستی، اما از دید دیگران پنهان و ناپیدایی.
هوش مصنوعی: دوست از جهان پر است و ما از او دور هستیم، مانند نور که از خورشید منتشر میشود و خورشید خود منبع نور است.
هوش مصنوعی: او در همه جا حضور دارد و همه چیز در وجود او است، مانند تابش آتش که در درخشش خود همه جا را روشن میکند.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که شکستن پرده و افشای رازها کار درستی نیست و از شخصی حقیر و کمارزش انتظار نمیرود.
هوش مصنوعی: تمام زندگی و عمر انسان صرف فهم و تفسیر مبانی و معانی شده است.
هوش مصنوعی: از این نتیجه، من حروف و صداها را میفهمم و از آنچه که بوده و گذشته، به حال و واقعیت پی میبرم.
هوش مصنوعی: به دنبال افرادی که عمیقاً احساساتی هستند و خواستههای معنوی دارند، به طور فعال و پرانرژی در حرکت بودم و به همه جا سر زدم.
هوش مصنوعی: هیچ چیزی را که بیهدف و بیدرد باشد ندیدم.
هوش مصنوعی: زاهدی که مشغول نماز است، در حقیقت به دنبال لذت و خوشی میرود.
هوش مصنوعی: عبادت یک عابد اگر تنها بر اساس عادات و خصائص او باشد، میتواند باعث بار سنگین گناه و مسئولیت شود.
هوش مصنوعی: آموزش معلمان فقط به منظور جذب و تحت تأثیر قرار دادن توده مردم است و در واقع بیشتر به نیازهای آنها پاسخ میدهد.
هوش مصنوعی: موعظههای واعظان فقط به شیوۀ بلاغی است و آنها خودشان به دنبال خوشگذرانی و لذتهای دنیوی هستند، مانند عشق به سوارکاری و زندگی راحت با حیوانات بارکش.
هوش مصنوعی: مفتي از حکمهای مخالف، نه تنها معطل نمیماند، بلکه بر آنها تأکید میکند و آنها را بهگونهای دیگر افزایش میدهد.
هوش مصنوعی: به کلیسا و مکان عبادت آنجا رفتم و دیدم که مردم چگونه در حال عبودیت و سیر و سلوک هستند.
هوش مصنوعی: از یک ترسا (مسیحی) پیر حسودی به من دست داد، زیرا او باعث لرزاندن کلیسا شد.
هوش مصنوعی: اگر جامی از دستان تو نگیرد، چگونه میتواند نجات یابد و به تثلیث ایمان بیاورد؟
هوش مصنوعی: آن چیزی که نه در شمارش و نه در اندازهگیری نمیگنجد.
هوش مصنوعی: گفتن یک چیز به صورت منحصر به فرد و صحیح، ارزش و اعتبار دارد، اما وقتی که فرد شروع به گفتن موارد غیرضروری و اضافی میکند، دیگر هیچ معنا یا ارزشی ندارد.
هوش مصنوعی: در این دنیا هر کسی که با او برخورد کردم، او را از نظر معیارهای ارزشمند دیدم.
هوش مصنوعی: در دل هیچ چیزی جز تصویر تو وجود ندارد و هیچ فکر و اندیشهای جز اندیشه تو در ذهنم نیست.
هوش مصنوعی: دوست داشتنت مانند تابش خورشید و ماه است، چنانکه هندوهای قدیم به خورشید و ماه ارادت داشتند.
هوش مصنوعی: آبی که از تو میآید، به سویی آتش حرکت کرده و بر دل آتشزده تو خوشایند است.
هوش مصنوعی: انرژی و هیجان تو در آب به جریان افتاد و گروهی در حالت پریشانی و ناآرامی قرار گرفتند.
هوش مصنوعی: تصویر تو بر چهرهٔ بت قرار گرفت و آن بت به سمت قبلهٔ قوم دیگری گرایش یافت.
هوش مصنوعی: پرندهای در باغ گل، به خاطر زیبایی تو شاداب و سرزنده شده است، مانند کودکی که در مدرسه است و از یادگیری لذت میبرد.
هوش مصنوعی: هیچ کس به اندازه محبت تو در آفاق و در درون خود انسانها آشکار نیست. بیا که این موضوع را بیشتر بررسی کنیم.
هوش مصنوعی: به من و ظاهر متناقض من نگاه نکن، بر ویژگیهای خاص خودم تمرکز کن.
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند آب را از فردی که تشنه است بگیرد، زیرا او به خاطر تشنگی خواهد مرد.
هوش مصنوعی: سنگی وجود دارد که آهن را به خود جذب میکند، اما تو نه از این موضوع آگاهی داری و نه از من.
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که مانند کاهی که از زمین بلند میشود، صدای من از دل درد و رنجی که تحمل کردهام، برمیخیزد. حسرت و غم در من وجود دارد و صدای آهم نشان از گذراندن مشکلات و سختیهایم دارد.
هوش مصنوعی: اگر از من موجی از خطا برخیزد، این خطا بر تو افزون میشود.
هوش مصنوعی: اگر دامن تو از باران من خیستر شود، دامن تو از ابرها زیباتر است.
هوش مصنوعی: اگر در دل من غم و اندوهی وجود دارد، نشاندهندهی این است که هنوز ارزش و اعتبار دارم.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که اینجا اشاره به چیزهایی است که به طور کامل و بدون هیچگونه نقصی وجود دارند، شبیه به دریا که پر از امواج است. یعنی واقعیت نشاندهندهی عظمت و زنده بودن آن است.
هوش مصنوعی: زمانی دریا چهرهاش را نمایش میدهد که بر اثر امواج به جنب و جوش بیفتد.
هوش مصنوعی: زیبایی دریا از حرکت موجهایش نمایان است، همانطور که زیبایی دلانگیز دریا در آینهای از موجها دیده میشود.
هوش مصنوعی: هر گلی که زیبایی و عطر ندارد، در مقابل بلبل چه جذابیتی میتواند داشته باشد؟
هوش مصنوعی: نه رنگ و لعابی دارد و نه زیبایی، پس از او دوری کن، حتی اگر هزار فرسنگ با او فاصله داشته باشی.
هوش مصنوعی: چرا از رنگ و زیبایی چهرهات برآشفته و ناراحت به نظر میرسی؟ آیا این احساس ناخوشی را نمیتوان با زیباییات جبران کرد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.