بنفشه زلف من ای سرو قد نسرین تن
که نیست چون سر زلفت بنفشه و سوسن
بنفشه زی تو فرستادم و خجل ماندم
که گل کسی نفرستد به هدیه زی گلشن
بنفشه گرچه دلاویز و عنبرآمیز است
خجل شود بر آن زلف همچو مشک ختن
چو گیسوی تو ندارد بنفشه حلقه و تاب
چو طره تو ندارد بنفشه چین و شکن
گل و بنفشه چو زلف و رخت به رنگ و به بوی
کجاست ای رخ و زلفت گل و بنفشه من
به جعد آن نکند کاروان دل منزل
به شاخ این نکند شاهباز جان مسکن
بنفشه در بر مویت فکنده سر در جیب
گل از نظاره رویت دریده پیراهن
که عارض تو بود از شکوفه یک خروار
که طره تو بود از بنفشه یک خرمن
بنفشه سایه ز خورشید افکند بر خاک
بنفشه تو به خورشید گشته سایهفکن
ترا به حسن و طراوت جز این نیارم گفت
که از زمانه بهاری و از بهار چمن
نهفته آهن در سنگ خاره است ترا
درون سینه چون گل دلی است از آهن
اگرچه پیش دو زلفت بنفشه بیقدر است
بسان قطره به دریا و سبزه در گلشن
بنفشههای مرا قدر دان که بوده شبی
به یاد موی تو مهمان آب دیده من
بنفشههای من از من ترا پیام آرند
تو گوش باش چو گل تا کند بنفشه سخن
که ای شکسته بهای بنفشه از سر زلف
دل رهی را چون زلف خویشتن مشکن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و لطافت زلف و چهره معشوقه است که با بنفشه و گل مقایسه میشود. شاعر از زلفهای معشوقه یاد میکند که به بنفشه و سوسن نمیرسند و احساس شرم میکند که گل را به عنوان هدیه برای او بفرستد. او بنفشه را دلاویز و خوشبو میداند، اما آن را در برابر زلف معشوقه کمقدر تلقی میکند. همچنین، به زیبایی و طراوت معشوقه اشاره میکند و او را به خورشید و بهار تشبیه میکند. در نهایت، شاعر از بنفشههایش میگوید که پیام عشق او را به معشوقه منتقل میکنند و از او میخواهد که این پیام را بشنود و ارزش بنفشهها را درک کند.
هوش مصنوعی: بنفشهی زلف من، ای سرو قد، تن نسرین، که هیچچیز نمیتواند با سر زلف تو رقابت کند، نه بنفشه و نه سوسن.
هوش مصنوعی: به تو بنفشهای هدیه دادم و از اینکه هیچکس از گلستان، گلی به کسی هدیه نمیدهد، خجالتزده شدم.
هوش مصنوعی: بنفشه با وجود زیبایی و عطر دلانگیزش، در برابر زلفی که بوی مشک ختن دارد، احساس شرم میکند.
هوش مصنوعی: اگر موهای تو مانند گیسوان بنفشه نرم و باحالت نیست، پس گل بنفشه نیز به زیبایی و پیچ و تاب موهای تو نخواهد بود.
هوش مصنوعی: گل و بنفشه به زیبایی و بوی خوش خودشان میبالند، همانطور که زلف و چهرهات هم زیبا و خوشبو هستند. اکنون بگو کجایی که زیبایی و بوی گل و بنفشه را با خود داری؟
هوش مصنوعی: در زیبایی و جذابیت او، دل کاروانی را که در جستجوی آرامش است، به خود جذب نمیکند و زندگی شکوهمند پرندهای چون شاهباز را هم به خود نمیبیند.
هوش مصنوعی: بنفشههای زیبایی که در موهای تو جا خوش کردهاند، سرشان را به درون جیب گلی فرو برده و از تماشای چهرهی تو، پیراهن خود را پاره کردهاند.
هوش مصنوعی: زیبایی چهرهات مانند یک انبوه شکوفه است و تار موی تو مانند یک مزرعه بنفشه میماند.
هوش مصنوعی: بنفشه، با سایهاش بر روی زمین میافتد، اما بنفشهای که تو هستی، به گونهای شده که خود سایهافکن است و بر خورشید تأثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: من تنها تو را به خاطر زیبایی و شادابیات توصیف میکنم، زیرا تو مانند بهار در زمانه و مثل گلهای چمن هستی.
هوش مصنوعی: آهنی که درون سنگهای سخت مخفی است، نشان میدهد که در دل تو نیز مانند گلی باطنی از قدرت و اراده نهفته است.
هوش مصنوعی: هرچند که دو زلف تو به اندازه یک بنفشه ارزش ندارد، اما همانند قطرهای در دریا و سبزهای در باغ، کوچک و ناچیز به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: گلهای بنفشهام را ارزشمند شمار، چرا که شبی به خاطر یاد موی تو، اشکهای من به آنها مهمان بودند.
هوش مصنوعی: بنفشههای من از من پیامی برای تو میآورند. در انتظار باش و مثل گل آرام و گوشبهزنگ باش تا بیدار شوی و بنفشهها با تو صحبت کنند.
هوش مصنوعی: ای محبوب، تو که به خاطر زلف دل شخصی، ارزش بنفشه را شکستهای، نکن که زلف خودت را به سرنوشت او دچار کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فرو شکن تو مرا پشت و زلف بر مشکن
بزن تیغ دلم را ، بتیغ غمزه مزن
چو جهد سلسله کردی ز بهر بستن من
روا بود ، بزنخ بر مرا تو چاه مکن
بس آنکه روز رخ تو سیاه کردم روز
[...]
خدای داند بهتر که چیست در دل من
ز بس جفای توای بیوفای عهدشکن
چو مهربانان در پیش من نهادی دل
نبرد و برد دلم جز به مهربانی ظن
همی ندانست این دل که دل سپردن تو
[...]
ز تاب عنبر با تاب بر سهیل یمن
هزار حلقه شکست آن نگار عهدشکن
چه حلقه ای ؟ که معلق نهاد دام بلا
چه عنبری ؟ که معنبر نمود اصل فتن
گهی ز نافۀ مشکست ماه را زنجیر
[...]
هوا همی بنکارد بحله روی چمن
صبا همی بطرازد بدر شاخ سمن
سمن شکفته فراز چمن چو روی صنم
بنفشه خفته بزیر سمن چو پشت شمن
زمین بخندد هر ساعتی چو چهره دوست
[...]
چرا نگرید چشم و چرا ننالد تن
کزین برفت نشاط و از آن برفت وسن
چنان بگریم کم دشمنان ببخشایند
چو یادم آید از دوستان و اهل وطن
سحر شوم ز غم و پیرهن همی بدرم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.