وفا با تو ای مه روا نبود، که سنگین دلان را وفا نبود
تا با تو بودم شادم نکردی، رفتم ز کویت یادم نکردی
چه شود اگر نگاهی، فکنی به خاک راهی
کشتی من دلداده را، بر خاک و خون افتاده را، دیگر چه خواهی
تو که یار دیگرانی، غم و درد من چه دانی، بردی دل حسرت کشم
افکندهای در آتشم، دیگر چه خواهی
بغیر از محبت گناهی ندارم بجز اشک لرزان گواهی ندارم
یا با اسیران وفا نداری یا چشم لطفی بما نداری
کشتی من دلداده را بر خاک و خون افتاده را، دیگر چه خواهی
بی رخت به شام غم ندیده ام جلوه صبح شادی
حاصلی از این چمن نچیده ام جز گل نامرادی
ای غافل از افسرده جانان، نامهربان با مهربانان
تا با تو بودم شادم نکردی، رفتم ز کویت یادم نکردی
کشتی من دلداده را، بر خاک و خون افتاده را، دیگر چه خواهی، دیگر چه خواهی
تو ای پرگهر خاک ایران زمین
که والاتری از سپهر برین
هنر زنده از پرتو نام تست
جهان سرخوش از جرعه جام تست
بر و بوم این ملک پاینده باد
بمان خرم ای خاک مینو سرشت
که در چشم ما خوشتری از بهشت
ترا از دل و جان پرستنده ایم
روان را به مهر تو آکنده ایم
بر و بوم این ملک پاینده باد
مخور غم که آمد بهار امید
ز شام سیه زاد صبح سپید
به تدبیر سر حلقه راستان
شده ملک جم غیرت باستان
بر و بوم این ملک پاینده باد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از وفای عشق و درد فراق سخن میگوید. او از معشوقش شکایت میکند که در سختیها و رنجها او را تنها گذاشته و به یادش نیست. شاعر از حسرت و غم خود میگوید و از بیوفایی معشوق که به دیگران محبت میکند و او را در آتش عشق میسوزاند. همچنین، شاعر به زیبایی و ارزش خاک ایران اشاره میکند و از عشق و ارادت خود به میهن سخن میگوید. در پایان، او به امید و نوید بهاری جدید و زندگی تازه اشاره میکند و آرزو میکند که سرزمینش همیشه پاینده بماند.
هوش مصنوعی: ای ماه زیبا، وفا و وفاداری با تو نبود. سنگدلانی که در زندگی هستند، از وفا بر کنارند. حتی زمانی که در کنار تو بودم، شادی و خوشحالی نصیبم نشد و حالا که از کوی تو رفتهام، حتی یادم هم نکردی.
هوش مصنوعی: اگر نگاهی به من بیندازی، چه اتفاقی میافتد؟ کشتی عاشقانهام که به خاک و خون افتاده، دیگر چه چیزی میخواهی؟
هوش مصنوعی: تو که با دیگران هستی و به فکر من نیستی، چگونه میتوانی غم و درد من را درک کنی؟ دل مرا ناامید کردهای و در آتش حسرت رها کردهای، پس دیگر چه چیزی از تو میخواهم؟
هوش مصنوعی: من تنها گناهی که دارم محبت است و جز اشکهایی که نشاندهنده حالم هستند، چیز دیگری برای اثبات ندارم. یا تو با کسانی که اسیر عشقند وفا نکردهای، یا اینکه نگاهی لطفآمیز به ما نداری.
هوش مصنوعی: کشتی من که اشتیاق و عشق را در دل دارد، بر زمین و خون سقوط کرده است. دیگر از تو چه میخواهم که با وجود فقدان تو، در شام غمی که ندیدهام، جلوهای از سپیدهدم شادی را تجربه نکردهام.
هوش مصنوعی: از این باغ چیزی جز یک گل ناامید برداشت نکردهام، ای کسی که از دل غمگین و افسرده بیخبر هستی، نامهربان به کسانی که با مهربانی رفتار میکنند.
هوش مصنوعی: وقتی که با تو بودم مرا شاد نکردی و حالا که از تو دور شدهام، حتی به یادم نیستی. عشق من را به نابودی کشاندی و شاهد غم و درد من بودی. حالا، از تو دیگر چه انتظاری میتوانم داشته باشم؟
هوش مصنوعی: ای گوهر همیشه درخشان، ای خاک ایران که از آسمان هم برتر و باارزشتری.
هوش مصنوعی: هنر واقعی از نور نام تو سرچشمه میگیرد و دنیا خوشحال است از طریق نوشیدنی که از تو میگیرد.
هوش مصنوعی: این سرزمین همیشه و برای همیشه برقرار و پایدار بماند.
هوش مصنوعی: ای خاکی که بهشت تو را نازل کرده، بمان سرزنده و شاداب، چرا که در نظر ما تو زیباییات از بهشت هم بیشتر است.
هوش مصنوعی: ما با تمام وجود تو را میپرستیم و روحمان پر از عشق به تو شده است.
هوش مصنوعی: امیدوارم سرزمین و سرنوشت این کشور همیشه پایدار و ماندگار باشد.
هوش مصنوعی: نگران نباش، چرا که بهار امید فرا رسیده است و پس از شبهای تار، صبح روشنی ظاهر شده است.
هوش مصنوعی: با تدبیر و راهنمایی، سرپرست و فرمانده گروههای راستین، مثل ملک جم، به اصالت و غیرت قدیم در آمده است.
هوش مصنوعی: امیدوارم این دیار همیشه برقرار و پایدار بماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.