گنجور

 
رهی معیری

گرچه روزی تیره‌تر از شام غم باشد مرا

در دل روشن صفای صبحدم باشد مرا

زرپرستی خواب راحت را ز نرگس دور کرد

صرف عشرت می‌کنم گر یک درم باشد مرا

خواهش دل هرچه کمتر شادی جان بیشتر

تا دلی بی‌آرزو باشد چه غم باشد مرا

در کنار من ز گرمی بر کناری ای دریغ

وصل و هجران غم و شادی به هم باشد مرا

در خروش آیم چو بینم کج‌نهادی‌های خلق

جویبارم ناله از هر پیچ و خم باشد مرا

گرچه در کارم چو انجم عقده‌ها باشد رهی

چهره بگشاده‌ای چون صبحدم باشد مرا

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
ناله جویبار به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
سیدای نسفی

گل نیم در بر لباس محترم باشد مرا

سرو و باغم جامه از برگ کرم باشد مرا

اهل دنیا گر به سوی خانه تکلیفم کنند

قطع ره کردن بیابان عدم باشد مرا

چون صدف با قطره آبی قناعت می کنم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه