تو سوز آه من ای مرغ شب چه میدانی؟
ندیدهای شب من تاب و تب چه میدانی؟
به من گذار که لب بر لبش نهم ای جام
تو قدر بوسه آن نوش لب چه میدانی؟
چو شمع و گل شب و روزت به خنده میگذرد
تو گریه سحر و آه شب چه میدانی؟
بلای هجر ز هر درد جانگدازتر است
ندیده داغ جدایی تعب چه میدانی؟
رهی به محفل عشرت به نغمه لب مگشای
تو دلشکسته نوای طرب چه میدانی؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این غزل، شاعر از درد و رنج خود در شبهای تنهایی و جدایی میگوید. او به مرغ شب مینهد که نمیتواند حس واقعی حزن و اندوه او را درک کند. شاعر از عشق و بوسههایش یاد میکند و به تفاوت عمیق میان شادی و غم در زندگی اشاره میکند. او هجران را سختترین درد میداند و بر این نکته تأکید میکند که دیگران نمیتوانند عمق احساسات او را درک کنند. این شعر نشاندهنده تضاد بین شادی ظاهری و غم باطن است.
هوش مصنوعی: ای پرنده شب، تو از دلی که غم و درد دارد چه میدانی؟ تو هرگز درد و تپش شب مرا تجربه نکردهای.
هوش مصنوعی: مرا به خود بیاور تا لب بر لب او بگذارم. ای جام، تو چه میدانی که ارزش بوسهای که بر لبش میزنم چقدر است؟
هوش مصنوعی: زندگی تو مانند شمع و گل به خوشحالی و سرزندگی سپری میشود، اما تو در سحرگاهها گریه میکنی و در شبها آه میزنی. تو چه میدانی از حال دل من؟
هوش مصنوعی: عذاب دوری از معشوق، از هر دردی که انسان تجربه کرده باشد، بیشتر آزاردهنده است و تو که داغ جدایی را ندیدهای، نمیدانی این درد چقدر سنگین و سخت است.
هوش مصنوعی: در محفل شادمانی، لب خود را باز نکن، چون دلهای شکسته نمیدانند که صدای شادمانی چه احساسی دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.