گنجور

 
رهی معیری

بر خاطر آزاده غباری ز کسم نیست

سرو چمنم شکوه‌ای از خار و خسم نیست

از کوی تو بی‌ناله و فریاد گذشتم

چون قافله عمر نوای جرسم نیست

افسرده‌ترم از نفس باد خزانی

کآن نوگل خندان نفسی هم‌نفسم نیست

صیاد ز پیش آید و گرگ اجل از پی

آن صید ضعیفم که ره پیش و پسم نیست

بی‌حاصلی و خواری من بین که در این باغ

چون خار به دامان گلی دسترسم نیست

از تنگدلی پاس دل تنگ ندارم

چندان کشم اندوه که اندوه کسم نیست

امشب رهی از میکده بیرون ننهم پای

آزرده دردم دو سه پیمانه بسم نیست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
آزاده به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
سنایی

جانا به جز از عشق تو دیگر هوسم نیست

سوگند خورم من که بجای تو کسم نیست

امروز منم عاشق بی مونس و بی‌یار

فریاد همی خواهم و فریاد رسم نیست

در عشق نمی‌دانم درمان دل خویش

[...]

جهان ملک خاتون

جز لطف تو جانا به جهان هیچ کسم نیست

فریادرسم زود که فریادرسم نیست

چون بلبل شوریده منم عاشق رویش

دربندم و نالان و خلاص از قفسم نیست

از جان به هوای سر کویت شب و روزم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از جهان ملک خاتون
طبیب اصفهانی

دلتنگم و پرواز گلستان هوسم نیست

گلزار به آسایش کنج قفسم نیست

می گریم و چون شمع امیدی ز کسم نیست

می نالم ومانند جرس دادرسم نیست

در هجر تو بایست که یک عمر بنالم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه