ای از گل سوری دهنت غنچه نمایی
وی بر سمن از سنبل تر غالیه سایی
میدان که: سر ما و نشان قدم تست
در کوی تو هر جا که سری بینی و پایی
دوش این دل من خانهٔ عشق تو همی کند
و امروز دگر باره بنا کرد سرایی
بیواسطه روزی هوس دیدن ما کن
کندر دل ما جز هوست نیست هوایی
یک روز به زلف تو در آویزم و رفتم
شک نیست که باشد سر این رشته به جایی
دی منکر ما را هوس پرده دری بود
پنداشت که بتوان زدن این پرده به تایی
آن کس که درین واقعه عذرم نپذیرد
بر سینه نخوردست مگر تیر بلایی
من گردن تسلیم به شمشیر سپردم
از دوست کجا روی بپیچم به قفایی؟
زان تخم وفا بهره چه معنی که ندیدیم
نیکی و بدی را چو پدیدست جزایی
برگشتنت، ای اوحدی، از یار خطا بود
دل بر نتوان داشت ز ترکی به خطایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر با زیبایی و لطافت به توصیف عشق و دل مشغولی شاعر به معشوق میپردازد. شاعر با بیان تصاویر دلنشین از زیباییهای معشوق و عشقش، نشان میدهد که دلش همیشه در انتظار دیدار اوست. او از میان کوی عشق و زلف معشوق، به درون خود نگاهی میاندازد و به سرنوشت و عذابی که در این راه میکشد، اشاره میکند. شاعر به تسلیم بودن خود در برابر عشق و وفا نیز اشاره میکند و در انتها به خطای خود در این عشق اشاره میکند و به این نتیجه میرسد که نمیتوان به دلمشغولیها و فریبهای عشق بیتوجهی کرد.
هوش مصنوعی: ای تو مانند غنچه، از دهانت عطر گل سوری به مشام میرسد و بر سمن، بویی که تو مانند سنبل داری، عطرآگین و دلنشین است.
هوش مصنوعی: میدانی که وجود ما و نشانههای ما در مسیر توست. در هر جایی که سرت را بچرخانی یا پایت را ببینی، ما را مییابی.
هوش مصنوعی: دیروز دل من در عشق تو مشغول بود و امروز دوباره برای تو خانهای تازه بنا کرده است.
هوش مصنوعی: بدون هیچ واسطهای، روزی به یاد ما باش. در دل ما هیچ چیز جز عشق تو وجود ندارد.
هوش مصنوعی: روزی به زلف تو آویخته شدم و از آنجا رفتم. بدون تردید، سر این رشته به جایی خواهد رسید.
هوش مصنوعی: مردی که به ما بیاعتنا بود، خیال میکرد میتواند با ایجاد حایلی بین ما، به راحتی پردهای را کنار بزند و به ما نزدیکتر شود.
هوش مصنوعی: کسی که در این واقعه عذر او را نپذیرد، بر سینهاش جز تیر مصیبت نخواهد نشست.
هوش مصنوعی: من تسلیم دوست خود شدهام و نمیتوانم بهراحتی از او دور شوم یا به سمت دیگری بروم.
هوش مصنوعی: از آن دانه وفا چه استفادهای میتوان کرد، زمانی که نیکی و بدی را هنگامی که ظاهر میشود، ندیدهایم و جزای آن را نمیشناسیم.
هوش مصنوعی: بازگشت تو، ای اوحدی، از محبوب نادرست بود، زیرا نمیتوان دل را بر خطاهایی که از ترکی به وجود میآید، قرار داد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خون در دل آزرده نهان چند بماند
شک نیست که سر برکند این درد به جایی
همین شعر » بیت ۵
یک روز به زلف تو در آویزم و رفتم
شک نیست که باشد سر این رشته به جایی
دل تنگ مدار، ای ملک، از کار خدایی
آرام و طرب رامده از طبع جدایی
صد بار فتادست چنین هر ملکی را
آخر برسیدند به هر کام روایی
آن کس که ترا دید و ترا بیند در جنگ
[...]
ای خواجه، تو را در دل اگر هست صفائی
بر هستی آن چونکه تو را نیست ضیائی؟
ور باطنت از نور یقین هست منور
بر ظاهر آن چونکه تو را نیست گوائی؟
آری چو بود ظاهر تحقیق، ز تلبیس
[...]
ای ترک من امروز نگویی به کجایی
تا کس نفرستیم و نخوانیم نیایی
آنکس که نباید بر ما زودتر آید
تو دیرتر آیی به بر ما که ببایی
آن روز که من شیفتهتر باشم برتو
[...]
تا تو ز من ای لعبت فرخار جدایی
رفت از دل من خسته همه کام روایی
هر روز مرا انده هجران چه نمایی
هر روز به من برغم عشقت چه فزایی
ای کرده دلم سوختهٔ درد جدایی
از محنت تو نیست مرا روی رهایی
معذوری اگر یاد همی نایدت از ما
زیرا که نداری خبر از درد جدایی
در فرقت تو عمر عزیزم به سر آمد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.