آمد بهار، خیمه بزن بر کنار جوی
بر دوست کن کنار وز دشمن کنار جوی
میچار فصل عیش فزاید، به میگرای
گل پنج روز بیش نپاید، به باغ پوی
بستان پر از بدایع صنعست، لیک هیچ
رنگیش نیست بیرخ یار بدیع جوی
چون سنگ و روست آنکه نشد گرم دل به عشق
در عهد آن نگار مکن یاد سنگ و روی
خواهی که بیتکلف چشمش نظر کنی
از نقش صورت دگران لوح دل بشوی
ای باد، بوی زلف چو چوگان او بیار
تا سر به مژده در کف پایت نهم چو گوی
هر دم به شیوهٔ دگرم صید میکنند
گاهی به قند آن لب و گاهی به بند موی
با قد آن صنم ز چمن، سرو گو: مبال
با روی آن پری، ز زمین لاله گو: مروی
ای اوحدی، تو خاک سر کوی دوست باش
باشد که دوست را گذر افتد به خاک کوی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیباییهای بهار و عشق اشاره دارد. شاعر به مردم میگوید که در این فصل خوشی و نعمت، باید کنار دوستان باشند و از دشمنان دوری کنند. او به ارزش لحظات زندگی و عشق تأکید میکند و به fleeting بودن زیباییها اشاره میکند. همچنین، شاعر دوست را بهعنوان منبع خوشی و زیبایی معرفی میکند و از زیباییهای ظاهری غافل نمیشود. او توصیه میکند که به عشق و محبت توجه شود و در نهایت، بر دوستیها و یادگاریهای عشق تأکید دارد. دعوت به صمیمیت و نزدیکی به دوست نیز یکی دیگر از موضوعات اصلی شعر است.
هوش مصنوعی: بهار فرارسیده است، بیایید در کنار جوی آب سایهبان بزنیم و با دوستانمان وقت بگذرانیم، همچنین باید از دشمنان نیز دوری کنیم و در کنار جوی آرامش را تجربه کنیم.
هوش مصنوعی: بیا و از شادی و لذت زندگی بهرهمند شو، زیرا عمر گل تنها پنج روز بیشتر نیست. پس از می لذت ببر و به باغ برو.
هوش مصنوعی: باغ پر از زیباییها و آثار هنری است، اما هیچکدام از آنها به اندازه زیبایی و جاذبه دوست محبوب من نیست.
هوش مصنوعی: اگر کسی دلش به عشق آن معشوق داغ نشده و سرد باشد، همچون سنگ و سرد است. پس در یاد و فکر آن صورت زیبا نباشید.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به سادگی و بدون هیچگونه تظاهر به چشمان او نگاه کنی، باید از تصویر و خاطرات دیگران دل بر کنی و پاکسازی کنی.
هوش مصنوعی: ای باد، بوی خوش زلف او را بیاور تا من سرم را به نشانهی خوشحالی زیر پای تو بگذارم، مانند گوی که زیر پای چوگان میافتد.
هوش مصنوعی: در هر لحظه به طریقی جدید مرا شکار میکنند، گاهی با شیرینی لبانت و گاهی با زنجیر مویت.
هوش مصنوعی: با قامت آن معشوق در باغ، مانند سرو صحبت نکن؛ و اگر میخواهی درباره زیبایی او بگویی، از لالههای زمین بگو که به زیبایی او نمیرسند.
هوش مصنوعی: ای اوحدی، تو باید خود را به عنوان خاک سر کوی محبوب معرفی کنی تا شاید محبوب یکبار هم که شده، از آنجا عبور کند و به تو توجه کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بی قیمت است شکر از آن دو لبان اوی
کاسد شد از دو زلفش بازار شاهبوی
این ایغده سری به چه کار آید ای فتی
در باب دانش این سخن بیهده مگوی
تا صبر را نباشد شیرینی شکر
[...]
ای قصد تو به دیدن ایوان کسروی
اندیشه کرده ای که بدیدار آن روی
ایوان خواجه با توبه شهر اندورن بود
دیوانگی بود که تو جای دگر شوی
آن کس که هر دو دید، مر ایوان خواجه را
[...]
بنمود چون ز برج بره آفتاب روی
گلها شکفت بر تن گلبن به جای موی
چون دید دوش گل را اندر کنار جوی
آمد به بانگ فاخته و گشت جفتجوی
آن ماه سرو بالا آن سرو ماه روی
از روی او دلم نشکیبد به هیچ روی
چشمم ز مهر ماهش گشته بسان ابر
جسمم ز عشق سروش گشته بسان موی
اشک و رخم ز عشقش چون برگ در خزان
[...]
ای بازوی شریعت از اقبال تو قوی
تابنده از جمال تو آثار خسروی
هر گه که در مهم معالی ندا دهی
جز پاسخ متابعت از چرخ نشنوی
فتنه غنوده گشت در ایام تو، که تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.