ای ترک حور زاده، ز تندی و کودکی
خون دل شکستهٔ ما را چه میمکی؟
بگشای زلف و غارت دلها ببین، اگر
از بند زلف دلشکن خویش درشکی
مانند گل ز جامه پدیدار میشود
اندام روشن تو ز خوبی و نازکی
هر کس که دید روی ترا نیک روز شد
روزت خجسته باد! که ماهی مبارکی
ترک تو چون کنم؟ که ز ترکی هزار بار
گر تیغ بر سرم شکنی، تاج تارکی
گویی حسود چاره سگالم چها کند؟
گر بشنود دگر که تو با اوحدی یکی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به محبوبی ترکزاده اشاره میکند که از تندی و جوانیاش به دلهای دیگران آسیب میزند. او نسبت به زیبایی و نازکی معشوقش، که مانند گل جلوهگری میکند، احساس خود را بیان میکند. شاعر از خوشبختی و زیبایی چهره محبوب میگوید و به او تبریک میگوید. همچنین، نگران حسادت دیگران است و به این فکر میکند که اگر کسی از رابطهاش با محبوب آگاه شود، چه بر سر او خواهد آمد. در نهایت، شاعر احساس عاشقانهاش را در برابر زیبایی معشوق به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: ای دختر زیبای ترک، تو که به خاطر نوجوانی و بیتجربگیات دلی را شکستهای، چرا به خون دل ما لطمه میزنی و آن را میمکی؟
هوش مصنوعی: زلف خود را باز کن و نگاهی بکن که آیا دلی که به خاطر زیباییهای تو شکسته است، همچنان در بند توست یا نه.
هوش مصنوعی: مانند گل که از پارچهای زیبا جلوهگری میکند، زیبایی و لطافت اندام تو نیز نمایان است.
هوش مصنوعی: هرکس که زیبایی چهرهات را ببیند، روزش خوش و خجسته خواهد بود، مانند روزی که ماهی نیکو به او روی میآورد.
هوش مصنوعی: چطور میتوانم از تو جدا شوم؟ وقتی که از دست دادن تو هزار بار هم برایم درد و رنج به همراه داشته باشد، همچون تاجی که بر سر تاریکیها میگذارم.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد حسود برای خراب کردن من چه تدبیری خواهد اندیشید؟ اگر بشنود که تو با کسی دیگر ارتباط داری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای طبع سازوار ، چه کردم تو را ، چه بود
با من همی نسازی و دایم همی ژکی
وایدون فرو کشی به خوشی این می حرام
گویی که شیر مام ز مادر همی مکی
کلکش چو مرغکی است دو دیده پر آب مشک
وز بهر خیر و شر دو زبان است و تن یکی
ای طبع کارساز چه کردم ترا چه بود
با من همی نسازی و دایم همی ژکی
ای بر سریر دولت و اقبال متکی
مخدوم بی خلافی و ممدوح بی شکی
والا وجیه دین که سپهدار شرق و غرب
فخر آرد از تو نایب فرزانه ز کی
بر تیغ اوست تکیه گه شغل کلک تو
[...]
بگذشت ماه روزه به خیر و مبارکی
پر کن قدح ز باده گلرنگ راوکی
آبی که گر برابر آتش بداریش
واجب شود عبادت او نزد مزدکی
برای شعر بنده چو بلبل که پر شود
[...]
نو گشت ماه عید به یمن و مبارکی
ساقی بیار باده گلرنگ رادکی
در بزم خسروی که گه نشر مکرمات
طی کرد ذکر حاتم و یحیی برمکی
سلطان وجیه دولت و دین آنکه در کفش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.