پیراهن ار ز یاسمن و گل کند رواست
آن سرو لاله چهره، که در غنچهٔ قباست
خلقی، چو طرف، بر کمرش بستهاند دل
وین دولت از میانه ببینیم تا کراست؟
کرد از هوای خویش دلم گرم ذرهوار
آن آفتاب روی، که بر بام این سراست
بر خاک پای او چه غم؟ ار صد هزار پی
آب رخم بریخت، که خون منش بهاست
چشمش چه ساحریست؟ که شرطی ز دشمنی
با من رها نکرد و همان دوستی بجاست
با من، دلا، گر سخن آن دهان مگوی
من بر شنیدهام سخن او، دهان کجاست؟
در جان اوحدی اگر او ناوکی نخست
چندین فغان و ناله و فریادش از چه خاست؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و دلربایی محبوبی اشاره دارد که در آن شاعر از زیباییهای ظاهری و باطن او صحبت میکند. او از پیراهن یاسمن و گل، چهره زیبا و دلربای او یاد میکند و نشان میدهد که دیگران دل به او بستهاند. شاعر همچنین به حس و احساسی که این محبوب در او ایجاد کرده، اشاره میکند و بر این نکته تأکید دارد که با وجود مشکلات و دشواریها، عشق و دوستی همچنان معتبر و پابرجاست. در نهایت، شاعر به نالهها و فریادهای درونیاش اشاره میکند که ناشی از عشق و آرزوی اوست.
هوش مصنوعی: پیراهنی که از یاسمن و گل دوخته شده، زیبا و پسندیده است. اما زیبایی اصلی متعلق به آن سرو است که چهرهاش مانند لاله است و در دل غنچهای پنهان شده.
هوش مصنوعی: انسانها به مانند گلی زیبا، عشق را به دور کمر خود بستهاند و حالا این وضعیت را ببینیم که این نعمت به چه کسی تعلق دارد؟
هوش مصنوعی: دل من به خاطر محبت و زیبایی مانند جزئی از آفتاب که بر بام این خانه میتابد، گرم و روشن شده است.
هوش مصنوعی: نگرانی از اینکه پای او بر خاک بیفتد چه اهمیتی دارد؟ حتی اگر خون من به اندازه صد هزار جریان آب بریزد، ارزش آن بیشتر از زندگیام است.
هوش مصنوعی: چشم او چه جادوگری دارد که هیچ نشانهای از دشمنی با من را فراموش نکرده و هنوز هم دوستی در دلش باقی مانده است.
هوش مصنوعی: با من، ای دل، اگر میخواهی چیزی بگویی که او گفته، من از قبل سخنان او را شنیدهام، پس گفتن آن چه فایدهای دارد؟
هوش مصنوعی: اگر در دل اوحدی، حالتی ناگوار به وجود آمده، این همه فریاد و ناله او از چه ناشی شده است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
درد مرا بگیتی دارو پدید نیست
دردی که از فراق بود درد بی دواست
گنجی است عاشقان را صبر ار نگه کنی
کو روی زرد سرخ کند پشت گوژ راست
ای فعل تو ستوده و گفتارهات راست
دایم ترا بفضل و بآزادگی هواست
از کوشش تو شاه، بهر جای هیبتست
وز بخشش تو میر بهر خانه یی نواست
فضل ترا همی نبود منتهی پدید
[...]
این تخت سخت گنبد گردان سرای ماست
یا خود یکی بلند و بیآسایش آسیاست
لا بل که هر کسیش به مقدار علم خویش
ایدون گمان برد که «خود این ساخته مراست»
داناش گفت «معدن چون و چراست این»
[...]
ای با خدای و با همه خلق خدای راست
از داد و راستی همه پیروزئی تراست
ملک تو همچو رنج بداندیش تو فزون
رنج تو همچو ملک بداندیش تو بکاست
طبع تو پاک و جان تو پاک و تن تو پاک
[...]
اندر تنور روی چو سوسن فرو بری
چون شمع و گل برآری بازار تنور راست
تا بر سر تنوری می ترسم از تو ز انک
طوفان نوح گاه نخست از تنور خاست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.