ز راه دوستی گفتم: دلم را چاره بر باشی
چه دانستم که در کارم ز صد دشمن بتر باشی؟
دل سخت تو کی بخشد بر آب چشم بیدارم؟
چو آنساعت که من گریم تو در خواب سحر باشی
گرم روزی دهی کشتن به زاری، بنده فرمانم
به شرط آنکه آنروزم تو نیز اندر نظر باشی
نجویی هرگزم، وآنگه که جویی پیش در باشم
ولی روزیکه من جویم ترا، جای دگر باشی
چه دانستم که از حالم نخواهی با خبر بودن؟
من این خواری بدان دیدم که میگفتم: مگر باشی
ترا از حال محنتهای من وقتی خبر باشد
که عمری بیدل و صبر و قرار و خواب و خور باشی
فدای خاک پایت گر کنم صد سر به یک ساعت
نبندد صورت آنم که با من سر بسر باشی
ترا اندر شبستانش نباشد، اوحدی، باری
مگر بر آستان او نشینی، خاک در باشی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر表达 feelings of deep sorrow and longing in a one-sided relationship. The speaker confesses their vulnerability and heartache, expressing a desire for their beloved to be aware of their suffering. They describe the pain of unrequited love, longing for a connection, and the hope that one day their feelings will be reciprocated. The speaker emphasizes their devotion, even to the point of self-sacrifice, while lamenting that their beloved remains oblivious to their struggles and emotions. Through vivid imagery, the poem captures the complexities of love, loneliness, and the yearning for acknowledgment.
هوش مصنوعی: از طریق دوستی به تو گفتم که چطور میتوانی دل مرا آرام کنی، اما نمیدانستم که خودت برای من از صد دشمن بدتر خواهی بود.
هوش مصنوعی: دل سخت تو چه زمانی بر اشکهای من که بیدارم ترحم خواهد کرد؟ در آن لحظه که من اشک میریزم، تو در خواب سحرگاهی خواهی بود.
هوش مصنوعی: اگر روزی من را با درد و زاری بکشید، من به فرمان شما اطاعت میکنم به شرطی که در آن روز خودتان هم در نظر داشته باشید.
هوش مصنوعی: هرگز تو را فراموش نمیکنم و وقتی دنبال تو باشم، همیشه در نزدیکیام خواهی بود. اما روزی که من به دنبالت بیفتم، ممکن است در جایی دیگر باشی.
هوش مصنوعی: من نمیدانستم که تو علاقهای به دانستن حال من نخواهی داشت. من به خاطر اینکه همیشه فکر میکردم شاید تو در زندگیام باشی، به این حقارت و ذلت دچار شدم.
هوش مصنوعی: زمانی از سختیها و دردهای من باخبر خواهی شد که تمام عمر را در بیاحساسی، صبوری و بیقراری گذرانده باشی و حتی نتوانی خواب و خوراک مناسب داشته باشی.
هوش مصنوعی: ای کاش خاک پای تو شوم؛ حتی اگر بخواهم صد سر هم فدای تو کنم، اما چهرهام به هیچوجه نمیتواند با کسی که با من به محبت باشد یکسان شود.
هوش مصنوعی: اگر تو در آن مکان خاص موجود نباشی، اوحدی، تنها زمانی میتوانی بر درگاه او قرار بگیری که خود را به او نزدیک کنی و در خُود فرو رفته، ذرهای از وجودش باشی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فلک یک حلقه چشم است اگر صاحب نظر باشی
تویی آن چشم را مردم اگر روشن گهر باشی
به همت می توانی قطع کردن آسمان ها را
چرا با این چنین تیغی نهان زیر سپر باشی؟
روان شو چون شراب صبح در رگهای مخموران
[...]
چو یاقوت از زمین هم در وطن گر پست تر باشی
ازان بهتر که در غربت به روی تخت زر باشی
به تعریف پدر شد منحصر حرف تو در مجلس
چه خواهی گفت اگر مانند عیسی بی پدر باشی
چو شبنم به که فارغ از امید بال و پر باشی
به دامان نگاه آویزی و صاحب نظر باشی
ره از خویش رفتن راست تا درگاه دل باشد
ز حال دل خبر یابی گر از خود بی خبر باشی
گذارد تیغ قاتل همچو موج از گرمی خونم
[...]
توکز رخ شمع طور و چشم جان، نور نظر باشی
چه خواهد شد سرت گردم، شب ما را سحر باشی؟
دو عالم از فروغ روی او، یک چشم بینا شد
نبینی روی هجران را، اگر صاحب نظر باشی
سروش مقدم جانان رسید، از بال پروازت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.