چو شبنم به که فارغ از امید بال و پر باشی
به دامان نگاه آویزی و صاحب نظر باشی
ره از خویش رفتن راست تا درگاه دل باشد
ز حال دل خبر یابی گر از خود بی خبر باشی
گذارد تیغ قاتل همچو موج از گرمی خونم
تو تا کی خیره سرای مدعی چون نیشتر باشی
شب هجران کز افغانت دل خارا را به درد آید
ز برق ناله جویا آفت کوه و کمر باشی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به احساساتی عمیق و دردناک اشاره میکند. او به تسلیم شدن در برابر سرنوشت و جدایی میپردازد و از بیخبری از خود سخن میگوید. در عین حال، به نگاه دیگران و تأثیر آنها بر دل خود اشاره دارد. استفاده از تشبیهها و تصاویری چون شبنم، تیغ قاتل و ناله به عمق احساساتی چون عشق و درد جدایی اشاره دارد. در نهایت، شاعر به جستجوی آرامش و درک از دردهای خود و دیگران اشاره میکند.
هوش مصنوعی: همچون شبنمی که از هر گونه امیدی آزاد است، بیپروا و آزاد باش و به دامان نگاه دیگران آویزان شده و آگاهی و دیدگاه عمیق داشته باش.
هوش مصنوعی: برای رسیدن به دل و احساسات درونی خود، باید از خویشتن و منیت خود فاصله بگیرید. اگر از خود و وضعیت خود غافل باشید، میتوانید از حال و احساسات واقعی دل باخبر شوید.
هوش مصنوعی: تا کی میخواهی در برابر بیداد و ظلمی که از سوی دشمنان بر من میرود، بیتفاوت بمانی؟ این زخم و درد ناشی از خونریزی من را همچون موجی به تلاطم درآورده است، اما تو هنوز در خواب و غرق در خیال خود هستی.
هوش مصنوعی: در شب جدایی، صدای دلخراش تو باعث میشود که دل رنج ببیند و از صدای نالهات به فکر بیفتم که آیا در دل کوه و دشت جایی برای آرامش وجود دارد یا نه.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز راه دوستی گفتم: دلم را چاره بر باشی
چه دانستم که در کارم ز صد دشمن بتر باشی؟
دل سخت تو کی بخشد بر آب چشم بیدارم؟
چو آنساعت که من گریم تو در خواب سحر باشی
گرم روزی دهی کشتن به زاری، بنده فرمانم
[...]
فلک یک حلقه چشم است اگر صاحب نظر باشی
تویی آن چشم را مردم اگر روشن گهر باشی
به همت می توانی قطع کردن آسمان ها را
چرا با این چنین تیغی نهان زیر سپر باشی؟
روان شو چون شراب صبح در رگهای مخموران
[...]
چو یاقوت از زمین هم در وطن گر پست تر باشی
ازان بهتر که در غربت به روی تخت زر باشی
به تعریف پدر شد منحصر حرف تو در مجلس
چه خواهی گفت اگر مانند عیسی بی پدر باشی
توکز رخ شمع طور و چشم جان، نور نظر باشی
چه خواهد شد سرت گردم، شب ما را سحر باشی؟
دو عالم از فروغ روی او، یک چشم بینا شد
نبینی روی هجران را، اگر صاحب نظر باشی
سروش مقدم جانان رسید، از بال پروازت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.