ترا میزیبد از خوبان غرور و ناز و تن داری
که عنبر بر بیاض سیم و سنبل بر سمن داری
چو گفتم: عاشقم، بر تو، شدی بر خون من چیره
نمیرنجم کنون از تو،که این شوخی ز من داری
دل ار تو خواستی، دادم دل مجروح و جان بر سر
چو بردی بیسخن جانم، دگر با من سخنداری؟
مرا در جامه میجویی، نیابی جز خیال از من
چه جای جامه؟ کین جا تو شهیدان در کفن داری
دلاویزی و دلبندی،نمیدارم شکیب از تو
که بالایی چو سروت هست و زلفی چون رسن داری
نظیر زلف هندوی تو گر گویم خطا باشد
گه از شامش سحر خیزد، گه از چینش ختن داری
درختان چمن را پای نابوسیده نگذارم
به حکم آنکه گاهی تو گذاری در چمن داری
چو گل چاکست پیراهن بسی کس را و دل پرخون
از آن اندام همچون گل که اندر پیرهن داری
به دشنام و جفا، جانا، میازار اوحدی را دل
ازان خلق خلق بگذار، چون حسن حسن داری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیبایی و جذابیت معشوقهاش اشاره میکند و از غرور و ناز او سخن میگوید. او از احساسات خود به عشق و دلدادگی میگوید و بیان میکند که اگرچه معشوق صدای عاشقانهاش را نادیده میگیرد، اما دل و جانش را برای او داده است. شاعر همچنین به زیباییهای ظاهری معشوقهاش اشاره میکند، از زلفهایش تا قامتش که همانند سرو است. در نهایت، او از معشوقهاش میخواهد که او را آزار ندهد و به یادآوری میکند که بسیاری از زیباییهای دنیا به خاطر اوست. این شعر احساسی و زیبا نشاندهنده عشق عمیق شاعر به معشوقهاش است.
هوش مصنوعی: تو از زیبایی و خوبی، ناز و غروری در وجودت داری که مانند بوی خوش عنبر بر سفیدی نقره و زیبایی سنبل بر گلهای خوشبو جلوهگری میکند.
هوش مصنوعی: وقتی که گفتم عاشق تو هستم، تو بر من تسلط پیدا کردی. اما اکنون از تو ناراحت نیستم، چون میدانم که این بازی توست.
هوش مصنوعی: اگر تو خواستهای که دل مرا بگیری، من هم دلم را با تمام جراحاتش و جانم را به خاطر تو تقدیم کردهام. حالا که بدون هیچ گفتگویی جانم را از من گرفتهای، آیا هنوز هم با من سخن میگویی؟
هوش مصنوعی: اگر به دنبال من در ظاهرم باشی، جز خیال چیزی از من پیدا نخواهی کرد. چون اینجا، تو به جانیانی که در کفن هستند، نظر داری.
هوش مصنوعی: دلربایی و جذابیت تو غیرقابل وصف است، تحمل دوریات را ندارم؛ چون تو قد بلندتری همچون سرو و موهایی داری که مانند ریسمان هستند.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم زیبایی زلف تو را به زبان بیاورم، اشتباه کردهام چرا که از شب مشرق (شام) سحر میروید و از چینش ختن جاذبهای داشته است.
هوش مصنوعی: نمیگذارم درختان چمن را پای ناپاکی بگذارد، چون گاهی تو در آن چمن قدم میزنی.
هوش مصنوعی: زمانی که مانند گل، پیراهنی چاکدار داری، بسیاری را به درد میآوری و دلشان از غم و حسرت برای آن اندام زیبا به خون مینشیند، مانند گلی که در آستین توست.
هوش مصنوعی: ای دوست، اوحدی را با بدگویی و آزار آزار نده. دل خود را از آن مردم خالی کن، زیرا تو خود زیبایی و نیکی همچون حسن را داری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
الا ای سرو نسرین بر! که سنبل بر سمن داری
خطا در طره ی پرچین، حبش گرد ختن داری
ز برگ گل به رنج آیی چرا گل در سمن پوشی
ازین به جامه دربر کن که بس نازک بدن داری
می از لعل تو می نوشم که در مستی شکر بخشی
[...]
همانا در میان با غیر، حرف قتل من داری
که سویم گوشه چشمی دراثنای سخن داری
چه بد کردم که واگردانمش، من کیستم باری
که از کین هر زمان اندیشهای با جان من داری
به یکبار از درون آزردگان خار در بستر
[...]
مکن تقصیر در افسوس تا جان در بدن داری
که بهر لب گزیدن سی محرک در دهن داری
جهان از تنگ خلقی بر تو زندانی است پروحشت
وگرنه یوسفستان است اگر خلق حسن داری
به غربت گر شوی قانع، گل بی خار می گردد
[...]
دهان غنچه، روی گل، جبین نسترن داری
گلستانی ست رخسارت، چه پروای چمن داری
به گردت چون نگردد فوج مرغان خزان دیده؟
که رنگین نوبهاری در حصار پیرهن داری
چه پیمان است و بدعهدی که ای پیمان شکن داری
که در هر خانه جا یکشب چو شمع انجمن داری
زبدعهدی بعهدت نه منم غلطان بخاک و خون
که چون من صد هزاران عاشق خونین کفن داری
در بیت الحزن بگشوده یعقوب از پس عمری
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.