زهی! زلف و رخت قدری و عیدی
قمر حسن ترا کمتر معیدی
همه خوبان عالم را بدیدم
بر آن طوبی ندارد کس مزیدی
مراد چرخ ازرق جامه آنست
که باشد آستانت را مریدی
برآن درگه بمیرم، بس عجب نیست
به کوی شاهدی گور شهیدی
به گنجی میخرم وصل ترا، گر
ز کنجی بر نیاید من یزیدی
شبی در گردنت گویی بدیدم
دو دست خویش چون حبل الوریدی
به مستوری ز مستان رخ مگردان
که بعد از وعده نپسندم وعیدی
هر آحادی چه داند سر عشقت؟
که همچون اوحدی باید وحیدی
اگر غافل نشد جان تو از عشق
ز دل پرداز او بر خوان نشیدی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و عشق است. شاعر به وصف زیبایی معشوق و برتری او نسبت به دیگران میپردازد و میگوید که هیچکس نمیتواند به مقام او برسد. او از مرگ در عشق و فدای خود در برابر معشوق صحبت میکند و به تلاشی که برای به دست آوردن وصال او میکند، اشاره دارد. شاعر تأکید میکند که عشق واقعی نیازمند آگاهی و حضور دل است و به جاذبههای عشق و مستی نیز اشاره میکند. در نهایت، عشق را امری پیچیده میداند که تنها افراد خاص میتوانند به آن پی ببرند.
هوش مصنوعی: آه! زیبایی و جذابیت زلف و چهرهات به قدری است که حتی جلوههای نورانی قمر هم نمیتواند به پای آن بیفتد.
هوش مصنوعی: به همه نیکان عالم نگاه کردم و دیدم که هیچکس به مقام درخت طوبی نمیرسد.
هوش مصنوعی: چرخ آسمان، به رنگ آبی، نشانگر این است که کسی در آستان تو وجود دارد که به تو ارادت و عشق میورزد.
هوش مصنوعی: من در درگاه او جان میدهم، این امر عجیبی نیست، چرا که در محله معشوق، جایی برای دفن شهید وجود دارد.
هوش مصنوعی: من برای به دست آوردن وصال تو حاضرم هر چیزی را بخرم، حتی اگر در گوشهای بنشینی و صدایی از تو نیاید، من به سختی به حال زار خود ادامه میدهم.
هوش مصنوعی: شبی در خواب احساس کردم که دو دست خود را در گردن کسی میبینم، مانند رگهای خونی که به هم پیوستهاند.
هوش مصنوعی: اینجا صحبت از این است که وقتی مستانی در حال شادی و سرخوشی هستند، چهرهات را از آنها دور نکن. چون پس از این که وعدهای به آنها داده شده، دیگر نمیتوانم تغییر نظر دهم و آن را نپسندم.
هوش مصنوعی: هر کسی نمیتواند عمق و راز عشق تو را به درستی درک کند؛ زیرا مانند اوحدی، باید به یک نوع بیخودی و نفی خود رسید تا بتوان عشق را چشید.
هوش مصنوعی: اگر دل تو از عشق غافل نشود، آنگاه میتوانی از میوههای محبت او بهرهمند شوی و در کنار او آرامش بیابی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کنون کاین بزم دامادی بدیدی
سرود و آفرین هر دو شنیدی
دلم بردی نگارا وارمیدی
جزاکالله خیرا رنج دیدی
به جان چاکرت ار قصد کردی
بحمدالله بدان نهمت رسیدی
خطا گفتم من از عشقت به حکمت
[...]
چو بانگ سبز در سبزش شنیدی
ز باغ زرد سبزه بر دمیدی
تو در آیینهٔ روی خویش دیدی
تو پنداری سخن از خود شنیدی
چه بد کردم؟ چه شد؟ از من چه دیدی؟
که ناگه دامن از من درکشیدی
چه افتادت که از من برشکستی؟
چرا یکبارگی از من رمیدی؟
به هر تردامنی رخ مینمایی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.