نگارا، یاد میداری که یاد ما نمیکردی؟
سگان را در بر خود جای و جای ما نمیکردی؟
چو جانت میسپرد این تن به جز خونش نمیخوردی؟
چو خوانت مینهاد این دل به جز یغما نمیکردی؟
نشان درد میدیدی ولی درمان نمیدادی
به کوی وصل میبردی ولی در وا نمیکردی؟
نخستین روزت ار با من نبودی فتنه اندر سر
چو رخ در پرده پوشیدی دگر پیدا نمیکردی
به پس فردا رسید آن کم به فردا وعده میدادی
چرا فردا همی گفتی؟ چو پسفردا نمیکردی
دلم را مینهی داغی و گرنه در چنین باغی
رخ از خیری نمیبردی دل از خارا نمیکردی
دوای اوحدی جستم ز درد سر بنالیدی
گرت سودای ما بودی چنین صفرا نمیکردی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره ی یاد کردن و فراموشی صحبت میکند. شاعر به کسی اشاره دارد که هرگز یاد او را نمیکند و به او توجهی ندارد، در حالی که شاعر عشق و دلتنگی خود را بیان کرده است. شاعر میگوید که حتی اگر جانش را فدای معشوق کند، او هیچ توجهی به او ندارد و فقط دردهایش را میبیند اما درمانی ارائه نمیدهد. شاعر در تنهایی و بیپناهی خود از معشوق میخواهد که به وعدههایی که داده عمل کند، اما میبیند که هرگز عملی نمیشود. در نهایت، ناامیدی و سردی ارتباط میان آن دو احساس میشود.
هوش مصنوعی: عزیزم، آیا به یاد داری که به یاد ما نمیافتادی؟ و سگان را در آغوش خود جا میدادی اما ما را نه؟
هوش مصنوعی: وقتی که جانت این بدن را به او میسپارد، آیا نمیپذیری که جز خونش چیزی را نگیرد؟ و زمانی که این دل به تو زندگی میدهد، آیا نمیپذیری که جز غارت و دزدی چیزی از تو نگیرد؟
هوش مصنوعی: تو نشانههای درد را میدیدی، اما کمکی نمیکردی. به راه وصال میبردی، اما در نگشودنی برای ورود نمیگذاشتی.
هوش مصنوعی: اگر اولین روزت بدون من باشد، دردت سر را در هم میریزد و چون چهرهات را در پس پرده پنهان کردی، دیگر هرگز پیدا نمیشوی.
هوش مصنوعی: به روز پس فردا رسید و تو حتی به فردا هم قول داده بودی، پس چرا باز هم از فردا صحبت میکنی؟ وقتی که حتی برای پس فردا هم اقدامی نکردی.
هوش مصنوعی: دل من را با شوق و علاقه پر میکنی، وگرنه در فضایی اینچنین زیبا، کسی نمیتواند از خوبیها بهرهای نبرد و دلش از سنگ خارا بیخبر بماند.
هوش مصنوعی: من در جستجوی درمانی برای مشکلاتم بودم، تو اگر عاشق ما بودی، اینگونه از درد سر و ناراحتی نمینالیدی و به ما کمک میکردی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چه خوش بود ار ز عشق اول دلی شیدا نمیکردی
چه میکردی ز یاران دوری بیجا نمیکردی
چرا اگر وعده کشتن نمودی رفته از یادت
تو آن بودی که از قتل کسی پروا نمیکردی
به بیجا دعوی مستوریت باور نمیدارم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.