نظری گر ز سر لطف به کارم کردی
شادمان چون گل و خرم به بهارم کردی
جاودان گفتمی آن خنجر و بازو را شکر
با خود ار زانکه ببری چو شکارم کردی
اگر آن غنچه دهن را سر مهری بودی
در دل از کیسه چرا آن همه خارم کردی
خرم از گل بدر افتادی و بار از گرداب
اگر از راه کرم دست به بارم کردی
تنگ دستم، چه شدی گر به وفا دستی تنگ
ز سر لطف در آغوش و کنارم کردی؟
از درخت قد و باغ رخ تو کم چه شود؟
دامن ار پر گل و سیب و به و نارم کردی
به غلامی نشمردی دل من شاهان را
با غلامان خود ار دوست شمارم کردی
کاج! لعلی ز لبش بستدمی، تا بر من
سهل بودی اگر این باده خمارم کردی
نشوی در پی آزار دل من یک روز
گر شبی گوش بدین نالهٔ زارم کردی
پس ازین شام جدایی چه شدی گر سحری؟
تا به بستان در حجره گذارم کردی
اوحدی، گر به قبولی برسیدی ز لبش
زود بر مرکب اقبال سوارم کردی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به معشوقهاش ابراز محبت و عطوفت میکند و از تاثیرات مثبت محبت او بر زندگیاش میگوید. او به لطافت و شادیای که عشق معشوق بر دلش میآورد، اشاره میکند و گلههایی از غم و جدایی دارد. شاعر از زیباییهای معشوق و تأثیرش بر حال و روزش صحبت میکند و میخواهد که معشوق به حالم توجه کند و از محبت خود دریغ نکند. احساسات عمیق و گاه دردناک او از عشق، حسرت و امید به وصال معشوق را در بر دارد.
هوش مصنوعی: اگر با نگاهی محبتآمیز به من توجه کنی، مانند گلی شاد و سرزنده در بهار خواهیم بود.
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به خاطرهای اشاره میکند که در آن یک خنجر و بازو وجود دارد. او از زیبایی و شکرینی آنها سخن میگوید، هرچند که این زیبایی برای او تلخ و دردناک است زیرا آن شخص او را مانند شکار گرفته و از او جدا کرده است. به نوعی، شاعر در این ابیات تضاد میان زیبایی و درد را بیان میکند.
هوش مصنوعی: اگر آن غنچه، محبت و مهربانی به من میداد، پس چرا این همه رنج و درد را در دل من گذاشتی؟
هوش مصنوعی: تو از گلی زیبا و باطراوت بیرون آمدهای، و اگر از عمق مشکلات و خطرات راهی برای کمک به من پیدا کنی، من از تو سپاسگزارم.
هوش مصنوعی: من در تنگدستی و فقر هستم، اما تو چرا با وفا و محبت، دست مرا در آغوش و کنار خودت نگه نداشتی؟
هوش مصنوعی: اگر قد و قامت تو در باغ و درختان کم باشد، چه اثر بدی در دنیا خواهد گذاشت؟ اگر دامنت پر از گل، سیب، به و نارنج باشد، باز هم ارزش تو کم نمیشود.
هوش مصنوعی: دل من را به حساب نیاوردی، ای شاه؛ حتی اگر من غلامان تو را دوست داشته باشم.
هوش مصنوعی: ای کاج! تکهای از لبهایش را گرفتم، تا اگر این می مرا مست میکرد، برایم آسانتر باشد.
هوش مصنوعی: یک روز هم به فکر آزار دل من نباش، چون شبهایی بوده که به خاطر نالههای دردناکم به حرفهایم گوش دادی.
هوش مصنوعی: بعد از این شب جدایی، حال تو چه شد؟ آیا صبحی تازه برای من نمیآوری؟ تا بتوانم در باغ، خاطرات را در دورنگی دشتی فراموش کنم.
هوش مصنوعی: اگر با لبخند او موافقتی داشته باشی، به سرعت مرا به سوار شدن بر شانس و اقبال دعوت میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.