بهار آمد و باغ پیرایه بست
چمن سبز پوشید و در گل نشست
ز سرما زمین داغ بر چهره داشت
چو سبزه برست از سیاهی برست
چو بلبل در آمد به دستان ز شوق
برآید گل اکنون به هفتاد دست
بر گل بنفشه ز بیم قفا
زبان در کشیدست و افتاده پست
به بزم چمن غنچه هشیار ماند
نه چون نرگس و لاله مخمور و مست
نسیم گل از شرم بوی سمن
سحر گه ز دیوار بستان بجست
درست گل سرخ اگر شد روان
دل لاله چندین نباید شکست
یکی پنجه بگشاد بر شاخ بید
که مرغش در آمد چو ماهی بشست
اگر خردهای از گل آمد پدید
به شکرانه در باخت برگی که هست
نهادیم سوسن صفت سر در آب
که بودیم چون لاله دردی پرست
کنون اوحدی گر بنالد رواست
که چون بلبلش دل به خاری بخست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیباییهای بهار و تجدید حیات طبیعت اشاره میکند. با آمدن بهار، باغ سرسبز و پرگل میشود و زمین از سرما رهایی مییابد. بلبل به شوق به باغ میآید و گلها شکوفا میشوند. گل بنفشه به خاطر نگرانی، خجالت زده است و غنچهها در حالت هوشیاری به سر میبرند. نسیم دلپذیری از بوی گلها به مشام میرسد و شاعر به زیبایی گل سرخ و دلتنگی لاله اشاره میکند. اوحدی، شاعر، در انتها ابراز احساسات خود را نسبت به غمانگیزی طبیعت و دلتنگی خود بیان میکند.
هوش مصنوعی: بهار فرا رسید و باغ با زیباییهایش آراسته شد. چمن سبز شد و درختان گلهای خود را نمایان کردند.
هوش مصنوعی: زمین به خاطر سرما حالت گرمی را بر چهرهاش داشت، مانند اینکه سبزه از سیاهی زمین روییده و روییده است.
هوش مصنوعی: وقتی بلبل با شوق و ذوق به دستان میآید، گل نیز با وجود همه موانع و سختیها، به شکوفایی میرسد و شرایط خوبی پیدا میکند.
هوش مصنوعی: بر روی گل بنفشه، به خاطر ترس از پشت، زبانش را کشیده و به حالت خمیده درآمده است.
هوش مصنوعی: در میان گلهای باغ، غنچهای وجود دارد که بیدار و هوشیار است، برخلاف نرگس و لاله که در حالت مستی و بیخبری به سر میبرند.
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی که از گلها میوزید، به خاطر شرم بوی خوش سمن، ناگهان به دیوار باغ نزدیک میشد.
هوش مصنوعی: اگر گل سرخ به شکوفایی رسید و دل لاله نیز شاداب است، نباید اجازه داد که این زیبایی و شادی از بین برود.
هوش مصنوعی: یک نفر دستانش را بر روی شاخه بید باز کرد که پرندهاش از آنجا در آمد، مانند اینکه ماهی از آب بیرون آمده باشد.
هوش مصنوعی: اگر اندکی از گل ظاهر شود، باید به خاطر این نعمت با شادی و قدرشناسی، برگ دیگری را که داریم، تقدیم کنیم.
هوش مصنوعی: ما گلهای زیبا و لطیفی را در آب کاشتیم، زیرا مانند لالهها به درد و رنج عشق مبتلا بودیم.
هوش مصنوعی: اکنون اگر اوحدی ناله کند، حق دارد، زیرا مانند بلبل دلش از درد شکسته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ستودن نداند کس، او را چو هست
میان، بندگی را ببایدت بست
بسی خیم ها کرده بود او درست
مر این خیم های و را چاره جست
به نام خداوند بالا و پست
که از هستی اش هست شد هر چه هست
چه تاری چه روشن چه بالا چه پست
نشانست بر هستی اش هر چه هست
هم استاد ما بوعلی را که هست
برادی گشاده همه ساله دست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.