باز به تنها چنین عزم کجا کردهای؟
وعدهٔ وصل که بود اینکه وفا کردهای؟
سخت به جوش اندری، تا چه هوس میپزی؟
بس به هوس میروی، تا چه هوا کردهای؟
رفتی و ما همچنین بر سر یاری و مهر
گر چه تو یاری دگر بر سر ما کردهای
میل به ما میکنی، تا بخوری خون ما
خوردن خون سهل اگر میل بما کردهای
صید که از دام تو گشت رها، دیگرش
زود بگیری ولی خود چه رها کردهای؟
چشم تو تیری فگند، گفت: خطا شد دریغ!
تیر تو در دل نشست، گو که: خطا کردهای
کی سخنی گفتهای با دلم از زیر لب؟
یا به مثل پرسشی از سر پا کردهای؟
کرده زبان بارها با من مسکین گرو
پس دگری را ز لب کامروا کردهای
چون همه را دادهای خلعت وصل، ای پسر
پیرهن اوحدی از چه قبا کردهای؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر به موضوع عذاب و درد ناشی از جدایی و عشق ناکام میپردازد. شاعر از محبوبش شکایت میکند که به او وعده وصل داده، اما وفا نکرده و همچنان در آرزو و هوس است. او احساس میکند که محبوب به او آسیب میزند و خونش را میخورد، حتی اگر به ظاهر محبت میکند. شاعر به رهایی صید از دام اشاره میکند و میگوید که محبوب با یک تیر خطا، دل او را نشانه رفته است. در نهایت، شاعر به بی عدالتی محبوب اشاره میکند که چرا دیگران را به وصل میآورد ولی او را رها کرده است. در مجموع، شعر پر از درد و اندوه ناشی از عشق و جدایی است.
هوش مصنوعی: چرا دوباره قدم به این مسیر گذاشتهای؟ آیا واقعاً به وعدهی رسیدن به هم عمل کردهای؟
هوش مصنوعی: به شدت در تلاش هستی، تا چه آرزویی را برآورده میکنی؟ خیلی به دنبال خواستههای خود میروی، تا چه حال و هوایی برای خود ساختهای؟
هوش مصنوعی: تو رفتی و ما همچنان در غم یاری و محبت تو هستیم، هر چند که تو به کس دیگری محبت ورزیدهای.
هوش مصنوعی: تو به ما تمایل نشان میدهی، در حالی که میخواهی از خون ما تغذیه کنی. خوردن خون آسان است، اما خودت به ما میل داری.
هوش مصنوعی: اگر حیوانی از دام تو آزاد شده باشد، ممکن است به راحتی دوباره آن را بگیری. اما آیا فکر کردهای که خودت چه چیزهایی را از دست دادهای؟
هوش مصنوعی: چشم تو مانند تیری پرتاب شد و گفتی که اشتباه شد، اما تیر تو در دل من نشسته است، انگار تو خطایی نکردهای.
هوش مصنوعی: آیا با دلم به آرامی حرفی زدهای؟ یا مانند سوالی از جایی او را به پا داشتهای؟
هوش مصنوعی: زبان تو بارها با من مسکین سخن گفته، اما تو با فرد دیگری از لبهای شیرینت لذت بردهای.
هوش مصنوعی: چرا وقتی همه را به وصال رساندهای، تو هنوز از پیراهن اوحدی بهره میبری؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
غم به سزا دادهای دل به نوا کردهای
از تو پذیرفتهام هرچه عطا کردهای
جز گل و برگ رضا حاصل تسلیم نیست
بیخ ستم کندهای قطع جفا کردهای
نوبت شادی زدیم بندگی از ما نرفت
[...]
آه که امشب چهها با دل ما کردهای
بر در مستی زده باز چهها کردهای
دوخته بودم به صبر چاک دل خویش را
پیرهن طاقتم باز قبا کردهای
هرچه دلت رو به اوست قبلهٔ آمال اوست
[...]
تا به جفایت خوشم، ترک جفا کردهای
این روش تازه را تازه بنا کردهای
راه نجات مرا از همه سو بستهای
قطع امید مرا از همه جا کردهای
دوش ز دست رقیب ساغر می خوردهای
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.