ای رشک گل تازه رخ چون سمن تو
عرعر خجل از قد چو سرو چمن تو
پای نفس اندر جگر نافه شکسته
بوی شکن طرهٔعنبر شکن تو
آنها که به مویی بفروشند بهشتی
مویی به جهانی بخرند از بدن تو
دل تنگ شود غنچه و لب خشک و جگر خون
از رشک شکر خندهٔ تنگ دهن تو
بر عقد گهر طعنه زند گاه تبسم
آن رستهٔ دندان جو در عدن تو
بر پیرهن ار نقش کنی صورت نرگس
بینا کندش بوی خوش پیرهن تو
شد کاسته چون موی تن اوحدی، ارچه
کاهیدن مویی نپسندد ز تن تو
در حلق دل سوختهٔ شیفته خاطر
زنجیر بلا گشته دو مشکین رسن تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن زن که پریر آمد در عقد نکاحت
بر مدحت او بود زبان در دهن تو
از بس که برو مهر تو می دیدم گفتم
کین زن ز برای تو برید کفن تو
امروزش دیدم خط بیزاری در دست
[...]
تا کی ز دهانش بود ایدل سخن تو
خاموش که حرفی نجهد از دهن تو
شیرین دهنا، چون همه وصل است ز خسرو
خود را بچه خرسند کند کوهکن تو
تا کفر سر زلف تو باقی بود ای بت
[...]
گردد چو بگفتار زبان در دهن تو
عیب تو بانگشت نماید سخن تو
نرم است گرت حرف، بود پنبه مرهم
ور سخت بود، شیشه عزت شکن تو
جان تو بیکجامه تن ساخته عمری
[...]
من بندهٔ آنم که ببوسد دهن تو
وز هر دهنی نشنود الا سخن تو
ترسم به جنون کار کشد اهل خرد را
در سلسلهٔ زلف شکن بر شکن تو
اندیشهٔ مردم همه از شور قیامت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.